سپیدار خبر
 

مسأله 1087ـ نماز احتياط كه براى شك در ركعتهاى نماز به جا آورده مى شود به اين ترتيب است كه بعد از سلام نماز بايد فورا نيّت نماز احتياط كند و اللّه اكبر بگويد و حمد را بخواند (و سوره را ترك كند) بعد به ركوع رود و مانند نمازهاى معمولى سجده نمايد، اگرنماز احتياط او يك ركعت است بعد از دو سجده تشهّد بخواند و سلام دهد و اگر دو ركعت است بعد از دو سجده يك ركعت ديگر را مثل ركعت اوّل به جا آورد و بعد از تشهّد سلام دهد.

مسأله 1088ـ نماز احتياط اذان و اقامه و سوره و قنوت ندارد و حمد را بايد آهسته بخواند، حتّى احتياط واجب آن است كه «بسم اللّه» را نيز آهسته بگويد ودر ميان اصل نماز و نماز احتياط كارى كه نماز را باطل مى كند انجام ندهد.

مسأله 1089ـ هرگاه قبل از خواندن نماز احتياط متوجّه شود نمازى را كه خوانده است درست بوده، نماز احتياط لازم نيست و اگر در وسط نماز احتياط بفهمد مى تواند آن را رها كند.

مسأله 1090ـ هرگاه پيش از خواندن نماز احتياط متوجّه شود كه ركعتهاى نمازش كم بوده، مثلاً به جاى چهار ركعت سه ركعت خوانده، چنانچه كارى كه نماز را باطل كند انجام نداده بايد آن مقدار را كه كم خوانده است انجام دهد و براى سلام بى جا احتياطاً دو سجده سهو به جا مى آورد و اگر كارى كه نماز را باطل مى كند انجام داده بايد نماز را اعاده كند.

منبع:

توضیح المسائل آیت الله مکارم شیرازی (مد ظله العالی)

 

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ 21 فروردين 1395برچسب:, توسط محمد رضا رحمانی - بیرجند

مسأله 1119ـ مسافر با «هشت شرط» بايد نمازهاى چهار ركعتى را دو ركعت به جا آورد:

 

شرط اوّل ـ سفر او كمتر از هشت فرسخ شرعى نباشد

مسأله 1120ـ كسى كه رفتن و برگشتن او هشت فرسخ (حدود 43 كيلومتر) است بايد نماز را شكسته بخواند، خواه رفتنش چهار فرسخ (5/21 كيلومتر تقريباً) باشد يا كمتر يا بيشتر، همين اندازه كه رفتن و برگشتن او هشت فرسخ باشد نماز شكسته است و خواه در همان روز و شب برگردد يا فاصله اى بيفتد، مگر اين كه در بين اين مسافت، ده روز قصد اقامه كند.

مسأله 1121ـ اگر شك دارد سفر او هشت فرسخ است يا نه، نبايد نماز را شكسته بخواند، ولى در صورت شك بايد از كسانى كه به آن راه آشنا هستند تحقيق كند، مگر اين كه مشقّت زيادى داشته باشد.

مسأله 1122ـ مقدار مسافت را از راههاى مختلف مى توان دريافت نخست اين كه خودش اندازه گيرى كرده و يقين حاصل كند، دوم اين كه در ميان مردم معروف باشد، سوم اين كه شخص مورد اعتمادى خبر دهد.

مسأله 1123ـ هرگاه يقين دارد سفر او هشت فرسخ است و نماز را شكسته بخواند، بعد بفهمد هشت فرسخ نبوده، نمازش باطل است و بايد آن را اعاده كند و چهار ركعت بخواند و اگر وقت گذشته قضا نمايد، امّا اگر يقين داشت مسافت مورد نظر هشت فرسخ نيست و در اثناء راه فهميد كه هشت فرسخ بوده بايد نماز را شكسته بخواند و اگر تمام خوانده اعاده كند.

مسأله 1124ـ اگر ميان دو محلّى كه فاصله آن كمتر از چهار فرسخ است چند مرتبه رفت و آمد كند نماز او شكسته نخواهد بود، هرچند روى هم رفته هشت فرسخ و بيشتر شود مگر اين كه عرفاً به او مسافر بگويند و در اين صورت بنا بر احتياط هم نماز را تمام و هم شكسته بخواند.

مسأله 1125ـ هرگاه محلّى دو راه دارد كه يكى كمتر از هشت فرسخ و ديگرى هشت فرسخ يا بيشتر است، اگر از راه اوّل برود بايد تمام بخواند و اگر از راه دوم برود نمازش شكسته است.

مسأله 1126ـ براى حساب مسافت هشت فرسخ بايد از آخرين خانه هاى شهر حساب كرد.

منبع:

توضیح المسائل آیت الله مکارم شیرازی (مد ظله العالی)

 

 

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ 21 فروردين 1395برچسب:, توسط محمد رضا رحمانی - بیرجند

نماز قضا

مسأله 1193ـ هركس نماز واجب را در وقت آن ترك كند بايد قضاى آن را به جا آورد، هر چند در تمام وقت نماز خواب بوده، يا به واسطه بيمارى، يا مستى، نماز را نخوانده باشد، امّا كسى كه در تمام وقت بى هوش بوده، قضا بر او واجب نيست، همچنين كافرى كه مسلمان شده و زنى كه در حال حيض يا نفاس بوده.

مسأله 1194ـ هرگاه بعد از وقت نماز بفهمد نمازى را كه خوانده باطل بوده بايد آن را قضا كند.

مسأله 1195ـ كسى كه نماز قضا برعهده دارد بايد درخواندن آن كوتاهى نكند، ولى واجب نيست آن را فوراً به جا آورد، مگر آنكه يك يا دو نماز قبل از آن قضا شده باشد كه احتياط واجب اين است كه پيش از نماز همان روز آن را قضا كند.

مسأله 1196ـ كسى كه نماز قضا بر ذمّه دارد مى تواند نماز مستحبّى بخواند و خواندن نماز قضا قبل از نماز يوميّه يا بعد از آن مانعى ندارد.

مسأله 1197ـ اگر كسى گمان دارد بعضى از نمازهاى گذشته او صحيح نبوده، يا فراموش كرده است، احتياط مستحب آن است كه قضاى آن را به جا آورد.

منبع:

توضیح المسائل آیت الله مکارم شیرازی (مد ظله العالی)

 

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ 21 فروردين 1395برچسب:, توسط محمد رضا رحمانی - بیرجند

نماز استيجارى

مسأله 1213ـ اجير گرفتن براى قضاى نماز و عبادتهاى ديگر از طرف اموات خالى از اشكال نيست، مگر در حج و اگر كسى بخواهد در عبادتهاى ديگر اجير بگيرد قصد رجاء كند، امّا به جا آوردن نماز و روزه قضا و همچنين نماز و روزه مستحبّى به قصد قربت و بدون گرفتن اجرت اشكالى ندارد.

مسأله 1214ـ انسان مى تواند براى بعضى از كارهاى مستحب مانند زيارت قبر پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و امامان(عليهم السلام) از طرف زندگان اجير شود، ولى احتياط واجب آن است كه پول را براى مقدّمات كار بگيرد و نيز مى تواند اعمال مستحبّى را انجام دهد و ثواب آن را به اموات يا زنده ها هديه نمايد.

مسأله 1215ـ كسى كه براى نماز قضاى ميّت اجير شده، بايد مسائل نماز را بخوبى بداند و قرائت او صحيح باشد.

مسأله 1216ـ شخصى كه مى خواهد از طرف ديگرى نماز يا روزه، يا عبادت ديگرى، به جا آورد بايد در موقع نيّت، ميّت را معيّن كند، لازم نيست اسم او را بداند، همين اندازه كه علامت و نشانه اى براى او در قصد و نيّت خود قرار دهد كافى است.

مسأله 1217ـ شخص نايب بايد خود را به جاى ميّت فرض كند و عبادتى را كه بر ذمّه اوست قضا نمايد و اگر عملى را انجام دهد و ثواب آن را براى او هديه كند دين او ادا نمى شود.

مسأله 1218ـ در صورتى ذمّه ميّت ادا خواهد شد كه اطمينان پيدا شود كه نايب نماز را خوانده است و اگر شك كند كافى نيست، ولى اگر يقين داشته باشد نماز را خوانده امّا نداند صحيح انجام داده يا نه اشكال ندارد.

.

منبع:

توضیح المسائل آیت الله مکارم شیرازی (مد ظله العالی)

 

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ 21 فروردين 1395برچسب:, توسط محمد رضا رحمانی - بیرجند

نماز جماعت

مسأله 1226ـ نمازجماعت از مهمترين مستحبّات و از بزرگترين شعائر اسلامى است و در روايات، فوق العاده روى آن تكيه شده است، مخصوصاً براى همسايه مسجد يا كسى كه صداى اذان مسجد را مى شنود بيشتر سفارش شده و سزاوار است انسان تا مى تواند نمازش را با جماعت بخواند. در روايتى آمده است كه اگر يك نفر به امام جماعت اقتدا كند هر ركعت آن ثواب 150 نماز دارد و اگر دو نفر اقتدا كند هر ركعت ثواب 600 نماز و هر قدر عدد نمازگزاران بيشتر شود ثواب نمازشان بيشتر خواهدشد و اگر عدد آنان از ده نفر بگذرد اگر تمام آسمانها كاغذ و درياها مركّب و درختها قلم و ملائكه و انس و جن نويسنده شوند، نمى توانند ثواب يك ركعت آن را بنويسند.

مسأله 1227ـ حاضر نشدن به نماز جماعت اگر از روى بى اعتنايى و سبك شمردن باشد حرام است.

مسأله 1228ـ مستحبّ است انسان صبر كند كه نماز را به جماعت بخواند و نماز جماعت از نماز اوّل وقت كه فرادى (تنها) باشد بهتر است و نيز جماعتى كه مختصر بخوانند از نماز فرادى كه آن را طول دهند برتر است.

مسأله 1229ـ هرگاه جماعت برپا شود مستحبّ است كسى كه نمازش را فرادى خوانده دوباره باجماعت بخواند و اگر بعداً بفهمد كه نماز اوّلش باطل بوده نماز دوم كافى است.

مسأله 1230ـ جايز است «امام جماعت» كه يك بار نماز خود را با جماعت خوانده آن را با جماعت ديگرى دوباره بخواند، امّا بيش از دوبار اشكال دارد، بنابراين يك امام جماعت مى تواند در دو مسجد اقامه جماعت كرده و نماز را دوباره بخواند.

مسأله 1231ـ كسى كه در نماز وسواس دارد و وسواس او اسباب اشكال نماز مى شود، چنانچه بداند در صورتى كه نماز را با جماعت بخواند از وسواس راحت مى شود بايد نماز را به جماعت بخواند.

مسأله 1232ـ هيچ نماز مستحبّى را نمى توان با جماعت خواند، مگر نماز استسقاء، يعنى نمازى كه براى آمدن باران مى خوانند و نماز عيد فطر و قربان كه در زمان غيبت امام(عليه السلام) مستحبّ است.

مسأله 1233ـ در نمازهاى يوميّه هر نمازى را مى توان با هر نماز امام اقتدا كرد، مثلاً اگر امام نماز ظهر را مى خواند و او نماز ظهر را قبلاً خوانده مى تواند نماز عصرش را با نماز ظهر امام بخواند، ولى اگر امام براى احتياط نمازش را اعاده كرده، نمى تواند نماز خود را با او بخواند، مگر اين كه هر دو از جهت احتياط مثل هم باشند.

مسأله 1234ـ اگر امام جماعت نماز قضا مى خواند مى شود به او اقتدا كرد ولى اگر نمازش را احتياطاً قضا كند اقتدا به او اشكال دارد.

مسأله 1235ـ اگر انسان نداند نمازى را كه امام مى خواند نماز نافله است يا نماز واجب نمى تواند به او اقتدا كند.

منبع:

توضیح المسائل آیت الله مکارم شیرازی (مد ظله العالی)

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ 21 فروردين 1395برچسب:, توسط محمد رضا رحمانی - بیرجند

 

دست، دعا

م-اگرانسان عذری داردکه اگربخواهددراول وقت نمازبخواندناچاراست باتیمم نمازبخواند

اگربداندعذراوتاآخروقت برطرف می شود:

نمی توانددراول وقت باتیمم نمازبخواندبلکه بایدصبرکندوپس ازفراهم شدن شرایطباوضویاغسل نمازبخواند

اگربداندکه عذراوتاآخروقت باقی است:

می توانددراول وقت باتیمم نمازبخواند

اگراحتمال دهدکه عذراوازبین می رود:

بنابراحتیاط واجب بایدصبرکندتاعذرش برطرف شودوچنانچه عذراوبرطرف نشددرآخروقت باتیمم نمازبخواند

منبع:رساله مصور،ص۸۶.

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ 21 فروردين 1395برچسب:, توسط محمد رضا رحمانی - بیرجند
ضرورت روبه کعبه بودن

بایدبه طرف کعبه نمازخواند،ولی کسی که به علت دوری مسافت ،کعبه رانمی بیندیاخارج ازشهرمکه است ،اگرطوری بایستدکه بگویندروبه قبله نمازمی خواندکافی است.

بهجت :کسی که به علت دوری مسافت ،کعبه رانمی بیندیاخارج ازشهرمکه است همین قدرکه گمان کندروبه قبله است وگمان اوعقلانی باشدکافی است ،اگرچه درصورت امکان احتیاط مستحب دربه دست آوردن علم یااطمینان به قبله است .


توجه

نمازمستحبی رامی شوددرهنگام راه رفتن ویادرمواقعی که سواراسب ومانندآن هستندبخوانندودراین حالات روبه قبله بودن لازم نیست


منبع:کتاب رساله مصور،87ص.

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ 21 فروردين 1395برچسب:, توسط محمد رضا رحمانی - بیرجند
کسی که نمازواجب راایستاده می خواند،لازم نیست درموقع ایستادن نوک انگشتان پاروبه قبله باشدیادرموقع نشستن سرزانوهابه طوردقیق ،روبه قبله قرارگیرد ،بلکه همین اندازه که بگویندروبه قبله ایستاده یانشسته کفایت می کند

سیستانی وصافی :بایدسینه وشکم وصورت اوروبه قبله باشدواحتیاط مستحب آن است که انگشتان پای اوهم روبه قبله باشد،طوری که بگویندپای اوروبه قبله است


منبع:کتاب رساله مصور،ص 89.

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ 21 فروردين 1395برچسب:, توسط محمد رضا رحمانی - بیرجند
اگربرای پیداکردن قبله وسیله ای نداشتیدیابااین که کوشش کردیدبه هیچ طرفی گمان پیدانکردیدچنانچه وقت وسعت داشت بایدچهارنمازبه چهارطرف بخوانید

بهجت ،سیستانی ومکارم :هرگاه راهی برای پیداکردن قبله وجودنداشته باشدنمازخواندن به یک طرف کافی است واحتیاط مستحب آن است که چنانچه وقت نمازوسعت داردجهارنمازبه چهارطرف بخوانید

لزوم دانستن قبله

نمازگزاردرحال نمازبایدعلم داشته باشدکه روبه قبله نماز می خواندویادونفرعادل ،جهت قبله رابه اوبگویند،درغیراینصورت ،پس ازکوشش جهت قبله ،به هرطرف که گمان قوی ترپیدا کرده،نمازبخواندکافی است

بهجت :کسی که گمان به قبله دارداگربتواندگمان قوی تری پیداکندمی تواندبنابراظهربه گمان قبلی خودعمل نماید،ولی اگرمشکل نباشداحتیاط مستحب درتحصیل عمل یاگمان قوی تری است


منبع:توضیح المسائل ده مرجع ،م784،امام .

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ 21 فروردين 1395برچسب:, توسط محمد رضا رحمانی - بیرجند
(1)سیستانی :درانحراف کم تراز90درجه اگراین انحراف به خاطرجهل به حکم باشدبنابراحتیاط واجب بایددرداخل وقت ،نمازرااعاده کندوخارج ازوقت قضا نماید

(2)مکارم:درانحراف بیش تراز90درجه اگربعدازنمازمتوجه شودکه این مقدارانحراف داشته ،بنابراحتیاط واجب بایدنمازرااعاده کند

(3)صافی :درانحراف بیش تراز90درجه ،اگربعدازنمازمتوجه شودکه این مقدارانحراف داشته ،اگرچه درفهمیدن وتلاش برای پیداکردن جهت قبله خطاکرده باشد،بایددروقت نمازاعاده کندودرخارج وقت اعاد لازم نیست حتی اگر پشت به قبله نمازخوانده باشد .

(4)سیستانی :درانحراف بیش تراز90درجه ،اگرانحراف ازقبله به خاطرجهل به حکم باشدبایددرخارج وقت نمازش راقضا کند

انحراف غیرعمدی ازقبله

امام ومکارم :اگربه اشتباه وغیرعمدی همه صورت رابه طرف راست یاچپ قبله برگرداند،احتیاط واجب آن است که نمازرادوباره بخواند،ولی اگرسرراکمی برگرداندعمدی باشدیااشتباهی ،نمازش باطل نمی شود

بهجت وصافی :اگربه عمدیااشتباه سررابه طرف راست یاچپ برگرداندنمازش باطل نمی شود،ولی کراهت دارد

خامنه ای :اگرچرخش صورت قابل توجه وآنقدرنیست که تمام صورت به طرف راست ویاچپ برگردانده شود،اشکال ندارد

منبع:کتاب رساله مصور،ص91-92.


محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ 21 فروردين 1395برچسب:, توسط محمد رضا رحمانی - بیرجند

 

آثار خبر چینی در زندگی, سخن‌چین کیست

سخن‌چینی در ‏اسلام از گناهان کبیره شمرده شده است

 

سخن‌چین کیست؟ آثار و راه درمان آن چیست؟

آیا سخن‌چینی حلال هم داریم؟
سخن‌چین کسى است که حرف دیگران را به آن کسی که سخنی درباره‌اش گفته شده، می‌رساند. انسان سخن‌چین، در مجالس و محافل سراپا به گوش می‌نشیند؛ سپس به دنبال اغراض نابخردانه، آن سخنان را به ‌گونه‌اى دلخواه در گوشه و کنار نقل ‌کرده و زمینه‌های تفرقه را در جامعه فراهم می‌سازد.


این عمل ناپسند - که در بیشتر موارد، مصداقی از غیبت است - در ‏اسلام از گناهان بزرگ شمرده شده و در قرآن کریم نیز به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است، پیامدهاى دنیوی و اخروی نامطلوبى مانند: دشمنى و تفرقه، دشمنی با خدا، پذیرفته‌نشدن دعا و عذاب قبر نیز از آثار سخن‌چینی است.


دقت در پیامدهای منفی سخن‌چینى و نقش ویرانگر آن در جامعه و خانواده‌ها، و همچنین عذاب‌ها و مجازات‌هاى الهى که در دنیا و آخرت بر آن مترتب است، می‌تواند نقشی بازدارنده در برابر سخن‌چینی داشته باشد.


در مواردی که نقل سخن توطئه‌آلود دیگران بتواند از بروز حادثه و فاجعه‌ای برای فرد و یا اجتماع جلوگیری کند، نقل این سخنان برای آماده‌سازی تدبیرات لازم حرام نبوده بلکه گاه واجب می‌شود، اما این حالت استثنایی را نباید بهانه‌ای قرار داد تا هر سخن‌چینی مذمومی را با آن توجیه کنیم.
 
پاسخ تفصیلی
صلح و صفا از ارکان یک جامعه مطلوب بوده و پیوند میان انسان‌ها را محکم‌تر می‌کند. از طرف دیگر؛ آنچه انسان‌ها را نسبت به یکدیگر بدبین کرده، الفت و علاقه آنها را از بین ببرد، زشت و ناپسند بوده، با سرشتشان نیز سازگار نیست. از جمله رفتارهایى که پیوندهاى مثبت موجود در جامعه انسانى را تهدید می‌کند، «نمامى» یا «سخن‌چینى» است که از نظر عقل، زشت و ناپسند بوده، اسلام از آن نهى کرده و طینت انسان‌هاى پاک نیز آن‌را نمی‌پسندد.


سخن‌چین کیست؟
«نمیمه» در لغت؛ به معناى صداى آهسته‌اى است که از حرکت چیزى یا از برخورد پاى انسان به زمین هنگام راه رفتن بر می‌خیزد و از آن‌جا که افراد سخن‌چین، معمولاً سخنان خود را آهسته و در گوشى به این و آن می‌رسانند، برای سخن‌چینى نیز از این واژگان استفاده شده است.[1] همچنین گفته شده که «نمیمه» در اصل به معناى تزیین کلام دروغین است؛[2] چرا که افراد سخن‌چین سعى می‌کنند، سخنان خود را زیبا جلوه دهند.


در اصطلاح اخلاق؛ سخن‌چین کسى است که حرف دیگران را به آنکه سخن درباره‌اش گفته شده می‌رساند، چه با گفتن، چه با نوشتن و چه با رمز و اشاره. و فرقى نمی‌کند که آنچه نقل می‌کند عملى باشد یا گفتارى و فرقى نمی‌کند آنچه را نقل می‌کند عیب و نقص گوینده باشد یا نه. بنابراین، حقیقت سخن‌چینى همان افشاء سرّ و پرده‌درى است.[3]


انسان سخن‌چین، در مجالس و محافل سراپا به گوش می‌نشیند؛ سپس به دنبال اغراض نابخردانه، آن سخنان را به ‌گونه‌اى دلخواه در گوشه و کنار نقل می‌کند و بین افراد جامعه، «تفرقه افکنى» و «دو به هم زنى» می‌کند.[4]


آثار سخن‌چینی از نگاه قرآن و حدیث
این عمل ناپسند که در ‏اسلام از گناهان کبیره شمرده شده است،[5] پیامدهاى دنیوی و اخروی نامطلوبى دارد که به تعدادى از آنها اشاره می‌کنیم:

1. دشمنى و تفرقه

2. دشمنى با خدا
پیامبر خدا(ص) فرمود: «دشمن‌ترین شما نزد خدا، سخن‌چینان‌اند».[11]

3. پذیرفته نشدن دعا
روایت شده است که؛ قحطى بنى اسرائیل را فرا گرفت. حضرت موسى(ع) چندین بار از خداوند طلب باران کرد، ولى باران نبارید. به دنبال آن بود که پروردگار به آن‌حضرت وحى کرد که دعاى تو و یارانت به این دلیل مستجاب نمی‌شود که در میان شما شخص سخن‌چینى است که بر این کار اصرار می‌ورزد. موسى(ع) پرسید: خدایا او کیست تا از میان خود اخراجش کنیم؟ فرمود: اى موسى! من خود، شما را از سخن چینى برحذر می‌دارم، چگونه راز او را بر ملا سازم؟ آنان به صورت جمعی[و با حضور سخن‌چین به صورت ناشناس] توبه کردند و خدا نیز برایشان باران فرستاد.[12]

4. عذاب قبر
پیامبر خدا(ص) فرمود:
«هرکس به قصد سخن‌چینى‏ و دو به هم زنى قدمى بردارد، خداوند در گورش آتشى بر او مسلّط سازد که تا قیامت او را بسوزاند».[13]


«در شب معراج زنى را دیدم که سرش چون سر خوک و بدنش مانند الاغ بود و عذاب انبوهى او را احاطه کرده بود!» شخصى پرسید: به چه جُرمى؟ پیامبر پاسخ داد «به خاطر سخن‌چینى و دروغگویی‌اش».[14]

5. حرام شدن بهشت بر شخص سخن‌چین
امام باقر(ع) فرمود: «بهشت بر سخن‌چینان حرام است».[15]
امام صادق(ع) فرمود: «چهار گروهند که وارد بهشت نمی‌شوند: «کاهن،[16] منافق، معتاد به مشروبات الکلى و قتّات؛ یعنى نمّام».[17]

انگیزه‌هاى سخن‌چینى‏
الف. بدنام و بی‌ارزش کردن گوینده سخن: سخن‌چین براى این‌که کسى را نزد دیگران بدنام کند و او را از چشم آنان بیندازد سخن او را برایشان نقل می‌کند و سعى می‌کند باعث تنفّر و بیزارى شنوندگان از گوینده اصلى گردد.

ب. بدنام کردن کسانى که سخن گوینده اصلى درباره آنان است؛ یعنى سخن‌چین با نقل و اشاعه سخن وى به دلیل موقعیت و اعتبارى که گوینده اصلى سخن در نزد شنوندگان دارد، می‌خواهد کسانى را بدنام کند که سخن درباره آنان گفته شده است.

ج. فرصت‌طلبى و جاه‌طلبى: سخن‌چین گاهى براى جا کردن خود در دل دیگران، سخنانى که درباره آنان گفته شده برایشان بازگو می‌کند تا به شنونده بفهماند که من طرفدار و دوستدار تو هستم.

د. لذت و تفریح: بعضى انسان‌ها بجاى تفریح سالم و مشروع رو به تفریح و لذّت نامشروع و مخرّب می‌نهند و یکى از تفریحات ناسالم که مایه سرگرمى، بطالت و وقت گذرانى است، جلسات گفت و شنود بدون فایده و حکمت است، در این مجالس غیبت، سخن‌چینى براى وقت کشى، نُقل مجالس است و سخن‌چین نقالى می‌کند و به شیوه‌اى نادرست سرگرمى می‌آفریند.[18]

آثار خبر چینی در زندگی, سخن‌چین کیست

سخن چینی در بیشتر موارد، مصداقی از غیبت است

  
برخورد با سخن‌چین‏
به سخن‌چین نباید روى خوش نشان داده، بلکه باید با او چنان برخورد کنید که به خود اجازه ندهد، حرف دیگران را پیش شما نقل کند. در غیر این صورت، شریک جرم او شده، او را در کارش تشویق کرده‌اید. این را هم باید دانست که سخن‌چین همان‌طور که سخن دیگران را نزد ما افشا می‌کند، سخن ما را نیز پیش دیگران بر ملا می‌سازد.


امام على(ع) فرمود: «کسی که سخن دیگران را نزد تو می‌آورد [یقیناً] سخن تو را نزد دیگران می‌برد».[19]


از این‌رو؛ هنگام رویارویى با اشخاص سخن‌چین، رعایت نکات زیر ضرورى است:
1. او را نهى از منکر کنیم و زشتى کارش را به او گوشزد نموده، نصیحتش کنیم.
2. در صورتى که بر این کار خود اصرار ورزد او را از خود دور کنیم.
3. با اعتماد به سخن او، نسبت به دیگران بدگمان نشویم.
4. پس از شنیدن سخن او، در پى جستجو و تحقیق از کسانى که درباره آنان سخن رفته، برنیاییم.[20]

راه درمان‏ سخن‌چینی
براى مبارزه با این پدیده شوم اخلاقى و قطع ریشه‌هاى آن از درون جان آدمى، قبل از هر چیز باید به سراغ انگیزه‌هاى آن رفت. به یقین تا عامل حسد، دنیاپرستى، نفاق، حالت آزاردهى و انتقام‌جویى که عوامل اصلى پدیده شوم نمیمه و سخن‌چینى می‌باشد از میان نرود، این رذیله اخلاقى از وجود انسان برچیده نمی‌شود. ممکن است مدتى با اراده و تصمیم‌هاى قوى، محدود یا منفى گردد، ولى باز در مواقعى خود را نشان خواهد داد.[21]


ناگفته نماند؛ بسیارى از فضایل یا رذایل اخلاقى در یکدیگر تأثیر متقابل دارند هر کدام می‌تواند سبب دیگرى و گاه مسبّب از آن گردد، و این در حالات و شرایط مختلف روى می‌دهد.

از سوى دیگر؛ دقت در پیامدهای منفی سخن‌چینى و نقش ویرانگر آن در خانواده و جامعه و عواقب ناگوارى که از این رهگذر دامن همه را می‌گیرد، و همچنین تفکر در مجازات‌هاى دنیوی و اخروی پروردگار، قطعاً از عوامل بازدارنده خواهد بود.


افرادی که به سخن‌چینی عادت کرده‌اند، باید نتایج فوق را همه روزه از نظر بگذرانند، و پى در پى به خود تلقین کنند که سرانجامِ نمّامى و سخن‌چینى این است!، و گرنه وسوسه‌هاى شیطانى و هوا و هوس آنها را آسوده نخواهد گذاشت.


واکنش منفی مؤمنان با سخن‌چینان می‌تواند عامل بازدارنده دیگرى باشد؛ زیرا هنگامى که به گفته‌هاى آنها اعتنا نشده و مردم آنها را از خود طرد کنند، به زودى در می‌یابند که سخنان آنها نه تنها خریدارى نداشته بلکه نفرت دیگران را به دنبال دارد و همین امر اراده آنها را در این کار زشت تضعیف می‌کند.[22]

آخرین سخن در این زمینه آن است که بیشتر رذائل اخلاقى ناشی از ضعف ایمان است و هرچه پایه‌هاى ایمان به پروردگار و روز جزا در دل محکم‌تر گردد، این رذایل کم‌رنگ‌تر خواهد شد.

موارد استثناء
حرام بودن سخن‌چینى به عنوان یک گناه کبیره و زشتى آن از نظر علم اخلاق یک اصل اساسى است که باید همیشه مورد توجه باشد، ولى به نُدرت ممکن است این حکم مانند سایر احکام شرع استثناءهایى داشته باشد که در آن موارد نقل ‏کردن حرف این براى آن یا بالعکس نه تنها جایز باشد، بلکه گاه واجب باشد، از جمله این موارد جایى که احساس کنیم فرد یا گروهى قصد کشتن یا زدن آسیب جانی و مالی به فردى را دارند که باید سخن آنها را براى فرد مورد نظر نقل کنیم تا در محافظت خویشتن بکوشد یا از منطقه خطر دور شود، نظیر آنچه در مورد موسى(ع) واقع شد که پس از داستان کشتن قبطى متجاوز کسى نزد موسى(ع) آمد و گفت: «این جمعیت براى کشتن تو به مشورت نشسته‌اند فوراً از شهر خارج شو که من از خیرخواهان تو هستم».[23]

گاه می‌شود به وسیله سخن‌چینى راست یا دروغ میان صفوف دشمن اختلاف افکند، این نیز از موارد جواز یا وجوب آن است نظیر آنچه درباره نعیم بن مسعود در جنگ احزاب نقل شده که با نقل سخنانی میان دو گروه از دشمنان اسلام اختلاف افکند و آنها را نسبت به یکدیگر بدبین و در امر جنگ سست نمود.[24]

ولى این‌گونه استثنائات نادر هرگز نباید بهانه‌اى براى آلوده‌شدن به این گناه یا استقبال از گفته‌های سخن‌چینان شود. چنان‌که امام على(ع) فرمود: «در تصدیق سخنان افراد سخن‌چین عجله نکن هر چند خود را در لباس خیرخواهان درآورند».[25]
 
[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن‏، ص 825، واژه «نمیمه»، بیروت، دارالقلم‏، چاپ اول، 1412ق؛ مکارم شیرازى، ناصر، اخلاق در قرآن، ج 3، ص 304 - 305، قم، مدرسه الامام على بن ابی‌طالب(ع)، چاپ اول، 1377ش.
[2]. ابن منظور، محمد بن مکرم،‏ لسان العرب‏، ج 12، ص 592، بیروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع‏، چاپ سوم‏، 1414ق.
[3]. شبّر، عبد الله، اخلاق، ص 243، قم، هجرت، چاپ چهارم، 1378ش.
[4]. یوسفیان، نعمت ‏الله، اخلاق اسلامى، ج ‏2، ص 125، قم، اداره آموزش‌هاى عقیدتى سیاسى نمایندگى ولى فقیه در سپاه، چاپ اول، 1376ش.
[5]. انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، ج ‌2، ص 63، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، قم، چاپ اول، 1415ق.
[6]. قلم، 11 – 12.
[7]. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص 537، قم، دارالثقافة، چاپ اول، 1414ق.
[8]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏2، ص 225، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[9]. کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، ج ‏2، ص 14، قم، دارالذخائر، چاپ اول، 1410ق.
[10]. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص 437، قم، دارالحدیث، چاپ اول، 1376ش.‏
[11]. ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج ‏1، ص 100، قم، دار سید الشهداء للنشر، چاپ اول، 1405ق.
[12]. شهید ثانى، زین الدین بن على، کشف الریبة، ص 42 – 43، بی‌جا، دارالمرتضوی للنشر، چاپ سوم، 1390ق؛ نراقى، ملا محمد مهدى، جامع السعادات، ج ‏2، ص 286، بیروت، اعلمى، چاپ چهارم، بی‌تا.
[13]. شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 284، قم، دارالشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، 1406ق.
[14]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‏72، ص 264، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[15]. الکافی، ج ‏2، ص 369.
[16]. کسانی که به دروغ از امور پنهانى و آینده خبر می‌دهند و ادعاى آگاهى بر اسرار غیب دارند.
[17]. شیخ صدوق، الامالی، ص 404، کتابچی، تهران، چاپ ششم، 1376ش.
[18]. اخلاق اسلامى، ج ‏2، ص 128.
[19]. عیون الحکم و المواعظ، ص 435.
[20]. کشف الریبه، ص 44.
[21]. اخلاق در قرآن، ج ‏3، ص 311.
[22]. همان، ص 311 – 312.
[23]. قصص، 20.
[24]. ر. ک: ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج ‏2، ص 229 – 232، بیروت، دارالمعرفة، چاپ اول، بی‌تا.
[25]. عیون الحکم و المواعظ، ص 529.

منبع: islamquest.net

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


ختم قرآن,معنای قرآن,معنی قرآن

قرآن پدیده ایست که تلاوت آن مایه اجر و ثواب است

 

هر یک از این چهار برخورد به گونه ای خاص به سراغ قرآن رفته اند و هر کدام با قرآن شناسی مخصوص به خود، نظامی خاص را برای «ارتباط با قرآن» و «استفاده» از آن پیشنهاد کرده اند که عبارتند از: الف) اصالت کمیت ب) اصالت کیفیت ج) کمیت گرایی د) کیفیت گرایی.


الف) اصالت کمیت:
در این دیدگاه، قرآن پدیده ایست که تلاوت آن مایه اجر و ثواب است و اساساً برای این نازل شده است که افراد آن را بخوانند و به «ثواب و اجر» قرائت قرآن نایل شوند.


در این دیدگاه، راه ارتباط با قرآن، قرائت آن می باشد و تنها حاصل آن، اجر و ثواب مترتب بر آن است. کسی که با این دیدگاه به سراغ قرآن می رود، انتظاری جز کسب ثواب ندارد و تصوّری غیر از این که قرآن خواندن، مستحب مؤکّد و موجب اجر «کثیر» است، در ذهن او نیست؛ بنابراین کاملاً طبیعی است که در این دیدگاه خواندن زیاد قرآن مورد تشویق است و هر چه بیشتر بتوان قرآن خواند، بیشتر از آن استفاده شده است و ختم قرآن نیز کمال مطلوب شمرده می شود.


این دیدگاه با نزول وحی شکل گرفته است و در عهد نبوی نیز ملاحظه می شود که عده ای از صحابه، خواندن زیاد قرآن را کمال مطلوب می انگارند و به گونه ای جدّی اصرار می کنند که حتی در کمتر از هفت یا سه روز، قرآن را ختم کنند که با برخورد جدی پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) مواجه می گردند. (ک. علوم القرآن عند المفسرین. ج2، ص 326، 327، 330، 331)


ب) اصالت کیفیت:
این دیدگاه نقطه مقابل دیدگاه اصالت کمیت است. در این دیدگاه، خواندن زیاد قرآن امری ممدوح و نیک تلقّی نمی شود و هیچ تشویقی در جهت تلاوت حجم زیادی از قرآن و یا ختم قرآن صورت نمی گیرد.

این دیدگاه با نزول وحی شکل گرفته است و در عهد نبوی نیز ملاحظه می شود که عده ای از صحابه، خواندن زیاد قرآن را کمال مطلوب می انگارند و به گونه ای جدّی اصرار می کنند که حتی در کمتر از هفت یا سه روز، قرآن را ختم کنند که با برخورد جدی پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) مواجه می گردند

در این دیدگاه، قرآن «جلوه خدا» ست که یک آیه نیز، مظهر کامل این تجلّی است و می توان در آیینه تنها یک آیه، جمال دوست را دید و کمال رب را کشف و شهود کرد.


این دیدگاه با دیده تحقیر و نقد، به دیدگاه پیشین می نگرد و هیچ گاه توصیه نمی کند که زیاد قرآن بخوانید و این تصور را که قرآن برای نیل به ثواب نازل شده است، تصوری قشری می شمارد و انتظاری جز ثواب، از تلاوت قرآن نداشتن را نگرشی کودکانه و جاهلانه می پندارد.


آنچه در این دیدگاه قابل توجه است، این است که: «کمیتش ابداً و اساساً اهمیت ندارد و برای ارتباط با قرآن حتی می توان روزها و هفته ها و ماهها، تنها و تنها به یک آیه اکتفا کرده و یا تنها یک سوره را برگزید و آن را خواند و بدین وسیله به جلوات الهی و عالم غیب متصل گردید و از آن بهره برد.


در این دیدگاه، مهم نیست که کسی، هیچ گاه قرآن را ختم نکند و یا تنها با معدودی آیات آشنا باشد و به همین آیات اکتفا کند؛ بلکه این مهم است که بتوان به بطون آیات رسید؛ بنابراین در این دیدگاه هیچ تشویق و توصیه ای بر یادگیری آیات بیشتر و انس با تعداد بیشتر آیات، نمی توان یافت. این دیدگاه را می توان در آرا و افکار برخی متصوفه و عرفا مشاهده کرد.


ج) کمّیت گرایی:
این برخورد، رایج تر از بقیه برخوردها و دیدگاههاست. در این دیدگاه، کیفیت نیز، امری مهم و معتنابه (قابل اعتنا) شمرده می شود و در استفاده از قرآن و ارتباط با کلام اللّه مورد توجه و توصیه است؛ ولی همه این توجه ها و توصیه ها در مرحله تئوری و نظری باقی می ماند و در مرحله عمل آنچه که «فدا» می شود و عملاً بدان توجهی نمی شود «مسأله کیفیت» است.


د) کیفیت گرایی:
این دیدگاه و برخورد، تنها در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) مشاهده می شود و می توان همه دیدگاهها و برخوردهای سه گانه پیش را انشعاب و انحرافی از این مکتب اصلی، که «صراط مستقیم» است، دانست. روشها و شیوه هایی که در تعلیم و تلاوت قرآن توسط این مکتب ارائه می شود، به گونه ای است که در آن، هم کمیت و هم کیفیت لحاظ شده است و از افراط و تفریط در کمیت و کیفیت خبری نیست؛ ولی آنچه مهم تر است و گرایش روشها و اسوه های این مکتب به سمت و سوی آن است، «گرایش به کیفیت» است، نه کمیت.


به عبارت دیگر؛ در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) کمیت نیز، جایگاهی بس مهم دارد و بدان توصیه و تشویق هم می گردد، ولی همیشه این «کیفیت» است که «محور» آن روشها، اسلوبها و اسوه ها و توصیه هاست و «کمیت» تا آنجا مورد توصیه و توجه است که «کیفیت» نیز موجود باشد و اگر قرار است که یکی از کمیت و کیفیت فدا شود؛ این «کمیت» است که فدای «کیفیت»می گردد.


توجّه به كیفیّت، بیش از كمیّت
 هر چند كه زیاد قرآن خواندن و ختم قرآن، یك فضیلت است و پیشوایان دین، چنین می كرده اند؛ چنانچه برخی آثار قرائت را كه در روایات بدان ها اشاره شده، ذكر می كنیم:


1. خداوند، به قرائت كننده قرآن پاداش عظیمی خواهد داد:
پیامبراكرم (صلی الله و علیه و آله)  فرمود: "هر كس برای رضای خدا و آگاهی عمیق در دین، قرآن بخواند، ثواب ملائكه و انبیا و رسولان را خواهد داشت ."؛(وسایل الشیعة ، حرّ عاملی ، ج6، ص 184، مؤسسه آل البیت .)


2. بالا رفتن مقام و درجه قاری در بهشت:
حفص گوید: از امام كاظم (علیه السلام)  شنیدم كه می فرمود: درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است. به قاری گفته می شود: بخوان و (در مراتب بهشت ) بالا برو. سپس می خواند و مقامش بالا می رود؛ (وسائل الشیعة ، همان ، ص 187.)


3. طولانی شدن عمر بینایی:
امام صادق (علیه السلام)  فرمود: هركس قرآن را از رو (با نگریستن بر آیات )، بخواند، از بینایی اش برای مدت طولانی لذت خواهد برد؛ (بحارالأنوار، علامه مجلسی ؛، ج 89، ص 202، داراحیاء التراث)


4. نورانی شدن خانه:
پیامبراكرم (صلی الله و علیه و آله)  فرمود: "خانه هایتان را با تلاوت قرآن نورانی كنید...."؛(بحارالأنوار، علامه مجلسی؛، ج 89، ص 200، داراحیاء التراث .)


5. زیاد شدن بركت خانه:
در این دیدگاه، مهم نیست که کسی، هیچ گاه قرآن را ختم نکند و یا تنها با معدودی آیات آشنا باشد و به همین آیات اکتفا کند؛ بلکه این مهم است که بتوان به بطون آیات رسید؛ بنابراین در این دیدگاه هیچ تشویق و توصیه ای بر یادگیری آیات بیشتر و انس با تعداد بیشتر آیات، نمی توان یافت. این دیدگاه را می توان در آرا و افکار برخی متصوفه و عرفا مشاهده کرد

امام صادق (علیه السلام)  از امیر مؤمنان علی(علیه السلام)  چنین نقل می كند: "خانه ای كه در آن قرآن تلاوت و یادی از خدا شود، بركتش زیاد شده، ملائكه در آن جا حاضر می شوند و شیاطین را دور می كنند...."؛(كافی ، همان ، ص575.)


همه ی این حرف ها درست و به جای خود اما، از طرف دیگر از آداب باطنی تلاوت قرآن است كه به كیفیّت، بیش از كمیّت توجّه شود. «چگونه خواندن»، مهم تر از «چه قدر خواندن» است. ائمّه در عین آن كه كثرت تلاوت داشتند، تدبّر در آیات هم داشتند و قرآن با دل و جانشان همنوا و عجین می شد.


حضرت علی (علیه السلام) توصیه كرده است كه: قرآن را روشن و استوار بخوانید و با ضربه های اثرگذار قرآن، بر دلهای سنگی و قساوت گرفته خویش بكوبید، باشد كه تكان بخورد و اثر پذیرد و همه فكر و همّت شما این نباشد كه به آخر سوره برسید: «وَلكِنِ اقْرَعُوا بِهِ قُلُوبَكُمُ الْقاسیَّةَ وَلایَكُنْ هَمُّ أحَدِكُمْ آخِرَالسُّورَةَ». ( كافی، ج 2، ص 99)


متاسفانه گاهی از سر بی حوصلگی قرآن تلاوت می کنیم و دائم به شماره آیات نگاه می کنیم که کی به انتهای سوره می رسیم و فقط همّ و تلاشمان بر این است که سوره به اتمام برسد و یا در جزء خوانی، جزء به اتمام برسد و هیچ توجهی به مفهوم و باطن آیات نداریم و این آفت بزرگی در تلاوت قرآن می باشد.


اسلام از مسلمانان، اعمال زیاد نخواسته است، بلکه اعمال خالص خواسته، عمل به اندازه توان خواسته است؛ لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها.(286 سوره بقره) بدین جهت در روز قیامت، گاهی کوهی از اعمال را در ترازوی سنجش اعمال می نهند، ولی هیچ وزنی ندارد.


ارزش هر عملی به کیفیت بیشتر و بهتر آن است، مثلاً در همین نماز که رکعات آن مشخص شده است حضور قلب و کیفیت آن نیز مورد تأکید است.


هرگاه ذکر و یا تلاوت قرآن با فکر و کیفیت همراه شد، آثار و برکات خاصی را در پی خواهد داشت. اخلاص روح عبودیّت و بندگی است و عبادت جز با اخلاص مفهومی ندارد. به فرمایش امام صادق (علیه السلام): «نیّت برتر از عمل است و آگاه باشید که نیّت، حقیقت عمل است.» (لکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص: 16)

منابع:
حوزه
مجله بشارت

تبیان

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 فروردين 1395برچسب:قرآن پدیده ایست که تلاوت آن مایه اجر و ثواب است,قرآن پدیده ایست, که تلاوت آن ,مایه اجر و ثواب است,, توسط محمد رضا رحمانی - بیرجند

 

درمان عصبانیت,ذکر رفع عصبانیت

دعا و نیایش در ایجاد آرامش و سکون تأثیر بسزایی دارند

 

 صبر، دعا و نیایش، نماز و یاد خدا و توبه از عواملی هستند که در ایجاد آرامش و سکون و طمأنینه، تأثیر بسزایی دارند.

اگر کسی اعصاب خود را کنترل کند، دیگر خشمگین و عصبانی نمی شود، که از آن در آیات و روایات به "کظم غیظ" تعبیر شده است. خداوند متعال یکی از مهم ترین ویژگی های انسان های الاهی و پارسا پیشه را کظم غیظ و عفو از مردم می شمارد و می فرماید: "مؤمنان در هنگام عصبانیت خشم خود را فرو می برند و از خطای مردم در می گذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد".پس برای آرامش اعصاب این چند راه را پیش رو بگیرید:

- پناه بردن به خدا
- وضو گرفتن با آب سرد
-دور کردن اسباب خشم و عصبانیت، از خود
- صبر
- دعا و نیایش
-  نماز و یاد خدا

 صبر، دعا و نیایش، نماز و یاد خدا و توبه ازعواملی هستند که در ایجاد آرامش و سکون و طمأنینه، تأثیر بسزایی دارند و در باره نماز باید گفت که نماز که یاد خداست احیاگر روح و روان است و باعث رفع نگرانى‏ها و اضطراب‏ها و آرامش انسان مى‏گردد.

دعا برای رفع عصبانیت
در کتاب مکارم الاخلاق آمده است در هنگام عصبانیت بر محمد و آل محمد صلوات بفرستید

و این دعا را پس از صلوات بخوانید تا عصبانیت زایل گردد
 
اللهم صل علی محمدٍ و آل محمدٍ. اللهم اغفِر ذَنبِی وَ اذهِب غَیظَ قَلبِی وَ اَجِرنِی مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیم و لا حَولَ و لا قُوَةَ اِلّا بِالله العلی العَظِیم.
(مکارم الاخلاق؛ ص 350)

دعا و ذکر برای آرامش اعصاب و کاهش اضطراب
 به طور کلی یاد خداوند به هر شکل و صورتی موجب آرامش قلب است .

 گفتن ذکر« ما شاءَ الله لا حَولَ وَ لا قوَّةَ إلّا باللهِ العَلِیِّ العَظیم » در ایجاد ارامش نقش موثری دارد .

 میرزا احمد آشتیانی (ره) در کتاب هدیه احمدی اورده اند:
علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان فرمودند:جهت ارامش پیدا کردن دست روی سینه بگذارید ودر حالت نشسته و ایستاده چند مرتبه ایه 28 سوره رعد را بخوانید:

«الذّینَ امَنوا وتَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بذِکرِ اللهِ اَلا بذِکرِ الله تَطمَئِنُ القلوب» زیرا در ایجاد ارامش بسیارمؤثر است.

 

گردآوری:بخش مذهبی بیتوته


منبع:

 namnak.com

azkarelahi.ir

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


 

 

یکی از حقوق فرزندان، تعلیم قرآن به آنهاست

 

یکی از نعمت های خدای سبحان فرزندان پاک و معصوم هستند که خداوند به بشر عنایت کرده است.


کودکان زمینه تربیتی بالایی دارند و هر آنچه به آنها آموزش دهیم فرا می گیرند.


یکی از راه های سپاسگزاری و شکرگزاری از خداوند برای این نعمت های با صفا تربیت درست ایشان است.


یکی از مواردی که در مورد فرزندان به ما توصیه شده است  آموزش قرآن کریم به آنها است.


تلاوت قرآن در خانه بر سایر افراد خانواده اثر دارد، پدر و مادری که خواندن قرآن جزو برنامه زندگی آنان است فرزندانشان نیز به فراگیری و خواندن قرآن علاقه مند می شوند و این خود یکی از راه های تعلیم قرآن به فرزندان است، زیرا کودک و نوجوان به طور عمده تحت تأثیر سخنان والدین، معلمان و دوستان است و این تأثیرپذیری در کودکی بیشتر از پدر و مادر است.

 

مادر سید محمدحسین (علم الهدی) معمولاً او را با خود به جلسات حفظی که اداره برگزار می کرد می برد، در سن 2.5 سالگی پدرش دریافت که علم الهدی با خود آیاتی از قرآن را زمزمه می کند، لذا با فراست دریافت که او استعداد و آمادگی لازم برای حفظ قرآن را دارد و زمزمه آیاتی از جزء 30 به خاطر حضور او در جلسات حفظ قرآن به همراه مادرش بوده، آیاتی را که شاگردان حفظ کرده و در جلسه تحویل می دادند شنیده و حفظ کرده است.


پس به صورت منسجم حفظ قرآن را با او شروع کرد و نتیجه ای بسیار عالی از موقع شناسی خود در استعدادیابی کودکش به دست آورد که اکنون اثرات آن در داخل و خارج کشور باعث رونق بخشیدن به محافل حفظ قرآن شده است...


 بنابراین محیط را برای کودک قرآنی کنید و منتظر باشید او پیشقدم شود...


مهم ترین حق فرزند بر پدر و مادر
یکی از حقوق فرزندان، تعلیم قرآن به آنهاست؛ امیرالمۆمنین علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: فرزند را بر پدر حقی است و پدر را بر فرزند حقی، حق پدر بر فرزند آن است که فرزند در هر چیز جز نافرمانی خدای سبحان او را فرمان برد و حق فرزند بر پدر آن است که او را نام نیکو نهد و نیکو تربیت کند و قرآنش تعلیم دهد.


این تعلیم قرآن می تواند توسط خود پدر به طور مستقیم صورت گیرد و یا اینکه برای فرزندش معلم قرآن بگیرد که در این رابطه اکثر مسلمین غافل بوده و پدران به این حق عمل نمی کنند.


در روایتی است که اگر معلمی به کودکی بسم الله الرحمن الرحیم یاد دهد خداوند آن کودک و آن معلم و پدر و مادر کودک را از دوزخ نجات می دهد. (تفسیر منهج الصادقین ذیل یه اول حمد)

پدر و مادری که در خانه با صدای بلند قرآن می خوانند اثر تربیتی در روح و جان فرزندانشان می گذارد و آنان را به قرآن علاقمند می کنند.


شیوه های آموزش قرآن به کودکان
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید: "هیچ مردی فرزند خود را قرآن نیاموزد مگر این که خداوند پدر و مادر کودک را در روز قیامت تاج پادشاهی عطا کند و دو لباس بهشتی به آنان بپوشاند که هرگز مردم مانند آن را ندیده باشند". (وسائل الشیعه، ج 4، ص 825)


در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است که می فرماید: "فرزندانتان را بر سه ویژگی تربیت کنید: محبت پیامبرتان، محبت اهل بیت علیهم السلام و قرآن".(کنز العمال، ج 16، ص 456)


ائمه معصومین (علیهم السلام) پدران و مادران را  برای انجام این مهم، فراوان تشویق كرده و اجر و پاداش معنوی خداوند را در قبال این عمل یادآور شده اند .امام حسن عسكری (علیه السلام)  فرمودند: خدواند به پدر و مادر پاداش فراوانی را عنایت می كند. آنان با شگفتی سؤال می كنند: پروردگارا ! این همه تفضل درباره ما در قبال چیست؟ اعمال ما شایسته چنین پاداشی نبوده است. در جواب آنها گفته می شود: هذه بتعلیم كما ولد كما القرآن و تبصیر كما ایه بدین الاسلام. این همه عنایت و نعمت، پاداش شماست كه به فرزند خود كتاب خدا، قرآن را آموختید و او را در آیین اسلام بصیر و بینا تربیت كردید. (جمعی از استادان ،1382 ص 182)


سوره ای که آموزش آن به کودک سفارش شده است
در مورد اهمیت تعلیم قرآن، از امام صادق (علیه السلام) روایت شده: «سوره ی یس را به فرزندان خود بیاموزید؛ «فانها ریحانة القرآن؛ زیرا که آن گل خوشبوی قرآن است» (کتاب شریفه ی «فضائل القرآن و العترة»، تألیف مرحوم آیة اللّه حاج میرزا ابوالفضل نجفی قدسی اصفهانی(ره))


سوره یس یکی از زیباترین سوره های قرآن کریم است که برکات و مزایای بسیاری در مورد این سوره در روایات ذکر شده است.


همچنین بزرگان و علما هم توصیه بسیار برای تلاوت این سوره به ما داشته اند. از جمله ایشان آیة الله وحید خراسانی است که سیره عملی خودشان اینست که هر صبح این سوره تلاوت می کنند و توصیه کرده اند که هر صبح است سوره تلاوت شود و به صدیقه کبری حضرت فاطمه زهرا علیهماالسلام هدیه شود.


عنایاتی خاص در قبال آموزش قرآن به فرزندان
از پیامبر بزرگوار و اهل بیت عصمت - علیهم السّلام - روایات زیادى وارد شده كه خداوند در برابر آموزش قرآن به فرزندان عنایت خاصى در روز قیامت به پدران و مادران دارد.


الف - تاج گذارى پدران و مادران از طرف خداوند
معاذ گوید از رسول خدا (صلی الله و علیه و آله ) شنیدم مى فرمود: هیچ مردى فرزند خود را قرآن نیاموزد مگر اینكه خداوند پدر و مادر كودك را در روز قیامت تاج پادشاهى عطا كند و دو لباس بهشتى به آنان بپوشاند كه هرگز مردم مانند آن را ندیده باشند. (وسائل الشیعه ، ج 4، ص 825)


ب - لباس بهشتى جایزه تعلیم قرآن:
امام صادق (علیه السلام ) فرمود: هر كس به فرزند خود قرآن یاد دهد روز قیامت پدر و مادرش را فراخوانند و دو لباس ٍ بهشتى به آنان بپوشانند كه از نور آن چهره بهشتیان روشن و پر فروغ گردد. ( عده الداعى ، ص 79؛ وسائل الشیعه ، ج 15، ص 194)


ج - پاداش شگفت انگیز:
عایشه از رسول خدا (صلی الله و علیه و آله ) نقل كند كه فرمود: هر كه فرزند خود را قرآن بیاموزد خداوند روز قیامت حلقه افتخارى به گردن او آویزد كه باعث حیرت اوّلین و آخرین شود. (كتاب العیال ، ج 1، ص 478)


د - سیماى اخروى آموزش قرآن:


امام صادق (علیه السلام ) فرمود:
قرآن را بیاموزید زیرا روز قیامت قرآن به صورت جوانى زیبا و سفید روى به سوى صاحبش آمده به او مى گوید: من همان قرآنى هستم كه شبهایت را به بیدارى كشانده و در وسط روز تشنه ات گذاشته و آب دهانت را خشك كرده و اشك چشمت را جارى ساخته بودم. پس (امروز) شاد و مسرور باش، سپس تاجى بیاورند و بر سر او بگذارند و برات رهایى از آتش جهنم را به دست راست او و جاودانگى در بهشت را به دست چپش بدهند، و دو لباس بهشتى به او بپوشانند و به او گفته شود بخوان و بالا برو، و او به هر آیه اى كه بخواند درجه اى بالاتر رود، سپس اگر پدر و مادرش مومن بوده اند دو لباس بهشتى بر آنان بپوشانند و به آنان گفته شود این پاداش براى آن است كه به فرزندتان قرآن یاد دادید. (كافى ، ج 2، ص 441)


ه - سنگینى نامه عمل و تذكره عبور از صراط
رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود: هر كس به فرزند خود قرآن تعلیم دهد... (همان قرآن) نامه عملش را (در روز قیامت) سنگین كند و او را از پل صراط همانند برق جهنده عبور دهد و هیچ گاه از او جدا نگردد تا از طرف خداوند بهترین چیزى كه آرزو مى كرد بر او نازل شود. (مستدرك الوسائل ، ج 1، ص 290)

منبع:
برگرفته از کتاب شریف «فضائل القرآن و العترة»، تألیف مرحوم آیت اللّه حاج میرزا ابوالفضل نجفی قدسی اصفهانی(ره) 
تبیان

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


 

 پريشاني در زندگی,ريشه پريشاني زندگي ها

دلهاي ما ظرف است براي خواسته هاي خدا

 

در کتاب اصول کافي روايتي را امام باقر(عليه السلام)  از وجود نازنين پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) نقل مي کنند که خداوند متعال مي فرمايد:


وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عَظَمَتِي وَ كِبْرِيَائِي وَ نُورِي وَ عُلُوِّي وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِي لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَى هَوَايَ إِلَّا شَتَّتُّ عَلَيْهِ أَمْرَهُ وَ لَبَّسْتُ عَلَيْهِ دُنْيَاهُ وَ شَغَلْتُ قَلْبَهُ بِهَا وَ لَمْ أُؤْتِهِ مِنْهَا إِلَّا مَا قَدَّرْتُ لَهُ


به عزت و جلالم و عظمت و کبريايي و نور و علو برتري موقعيتم قسم، هرگز بنده اي  خواست خود را بر من مقدم نميکند مگر آنکه امورش را پريشان و دنيايش را بهم ريخته، وقلبش را به آن (دنيا) مشغول کرده و از دنيا به او نمي رسانم مگر آنچه برايش مقدر کرده .


در ادامه خداوند مي فرمايد:
 وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عَظَمَتِي وَ نُورِي وَ عُلُوِّي وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِي لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ إِلَّا اسْتَحْفَظْتُهُ مَلَائِكَتِي وَ كَفَّلْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ رِزْقَهُ وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ وَ أَتَتْهُ الدُّنْيَا وَ هِيَ رَاغِمَةٌ.


به عزت و جلالم و عظمت و کبريايي و نور وعلو برتري مقامم سوگند،هيچ بنده اي خواست من را برخواست خود مقدم نمي کند مگر اينکه ملائکه ام او را محافظت مي کنند و آسمان ها و زمين را کفيل رزقش قرار مي دهم و براي او برتر از تجارت هر تاجري خواهم بود و دنيا در عين تواضع بسوي او مي رود.[1]


خداي سبحان در اين بيان چندين قسم را بيان فرمود در حاليکه «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَديثاً و كيست كه از خداوند، راستگوتر باشد؟» [نساء87]


يعني گفتار خداوند بدون اين قسم ها هم قابل قبول مي باشند اما اهميت مطلب به قدري است که خداي سبحان شش،هفت قسم را براي تاکيد مطلب آورند.


اما اينکه بنده خواسته هاي خود را بر خواست خدا مقدم مي دارد حال آنکه قرآن مي فرمايد:


وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً 
و شما هيچ چيز را نمى ‏خواهيد مگر اينكه خدا بخواهد، خداوند دانا و حكيم بوده و هست. [انسان30]


اشکال: بابيان اين آيه چطور مي شود خواسته ي انسان مقدم بر خواسته ي خدا باشد درحاليکه زير مجموعه آن است؟


 جواب: مقدم شدن خواست انسان بدين معناست که انسان با اختياري که خداي متعال به او داده کاري را انجام مي دهد که مورد رضايت الهي نيست نه اينکه خارج از مشيت الهي بتواند کاري را انجام بدهد.


مرحوم علامه طباطبايي مي فرمايد: اگر خدا بخواهد عملى از بنده سر بزند نخست در او مشيت و خواست ايجاد مى‏ كند، پس مشيت خدا به مشيت عبد تعلق مى‏ گيرد نه به فعل عبد. و به عبارت ديگر مستقلا و بدون واسطه به مشيت عبد تعلق مى‏ گيرد و با واسطه به فعل او تعلق مى‏ گيرد، پس تاثير مشيت خدا طورى نيست كه مستلزم جبر در بنده بشود، و چنان هم نيست كه بنده در اراده خود مستقل باشد و هر كارى خواست بكند هر چند كه خدا نخواسته باشد. پس فعل بنده اختيارى است، چون مستند به اختيار و اراده خود او است.[2]


به هر صورت انساني که خواسته هاي الهي را پشت پا ميزند بايد متوقع نتايج آنهم باشد نتايجي را که خداوند در همان حديث بيان فرموده (پريشاني امور، دنياي بهم ريخته، قلب مشغول به دنيا و رسيدن به دنياي محدود)

«وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قيلا  و كيست كه در گفتار و وعده‏ هايش، از خدا صادقتر باشد؟! » [نساء122] خدايي که در اينجا هفت قسم ياد کرد.

حال کمي عاقلانه بيانديشيم!
رسيدن به تمامي عوالم و لذائذ آنها آنقدر مي ارزند که انسان براي بدست آوردن آن، زندگيي با چنين ثمراتي را براي خود رقم بزند؟


اگر دنيا و مافيها اين ارزش را داشت که براي بدست آوردن آن خواسته هاي الهي ناديده گرفته شود انبياء و اولياء که عاقل ترين مردم اند يقينا چنين روشي را پيش ميگرفتند و اگر شنيده نشد که پيامبر يا امامي طبق ميل خود عمل کند معلوم ميشود که رسيدن به تمام لذت ها به قيمت نارضايتي خداي سبحان نمي ارزد.


چنانکه از وجود حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه) خلاف اين مطلب روايت شده است، ايشان مي فرمايند:


«قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّهِ فَإِذَا شَاءَ شِئْنَا وَ اللَّهُ يَقُولُ وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ
دلهاي ما ظرف است براي خواسته هاي خداوند و خداوند ميفرمايد شما نميخواهيد مگر آنکه خدا بخواهد.[3]

ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ  ـ ـ ـ ـ ـ
پي نوشت
[1]الكافي (ط - الإسلامية) / ج‏2 / 335 / باب اتباع الهوى .....  ص : 335
[2]تفسير الميزان ذيل آيه شريفه
[3]الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة / النص / 247 / 2 - فصل الكلام في ولادة صاحب الزمان و إثباتها بالدليل و الأخبار
 

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


 

 

 

من اصلا نمی فهمم كه چرا باید قرآن به عربی خوانده شود؟ بله خداوند متعال  فرموده است كه قرآن را به عربی فرستادیم تا در آن بیاندیشید اما آیا اگر قرآن را فارسی بخوانیم نمی توانیم در آن بیاندیشیم؟
خواندن قرآن به زبان فارسی هم به این معنا كه انسان ترجمه آن را بخواند نه تنها اشكال ندارد بلكه چه بسا در مواردی نیز ترجیح دارد. اینكه انسان معنای آیات قرآن را بخوبی درک كند تا بتواند هر چه بهتر و بیشتر از آن برای بهتر زیستن بهره گیرد بسیار شایسته و ارزشمند است.
اصولا هدف اساسی نزول آیات برای همین است و اگر به قرائت قرآن نیز تاكید شده برای رسیدن به فهم آیات قرآن و به كار گیری آن در زندگی است. قرآن برای آن نازل نشده كه در كنج خانه ها گذاشته شده یا صرفا از رو خوانده شود. بلكه قرآن كتاب هدایت و برنامه زندگی سالم و خوشبخت است و این هدف زمانی محقق می شود كه انسان معنا و حتی تفسیر آیات را درك نماید.
بنابر این خواندن آن به همان لفظ عربی كه نازل شده مانع از خواندن ترجمه آن و فهم و تدبر در آیات آن نیست.
حتی برخی گفته اند كه برای فهم بهتر آیات بهتر است كه انسان زبان عربی و یا قواعد آن را یاد گیرد. در هر حال این آیات به زبان عربی نازل شده و خداوند فرموده است برای تدبر در آیات آن را به زبان عربی نازل كردیم.(یوسف /آیه2)
اینكه توصیه به قرائت الفاظ قرآن به صورتی عربی شده می تواند دلائل مختلفی داشته باشد.
 دلایل و امتیاز تلاوت قرآن به زبان عربی
اصرار بر تلاوت قرآن به زبان عربى، دلایل و حكمت‏هاى گوناگونى دارد؛ از جمله:
 1. ایجاد زبانى مشترك در میان همه پیروان و فراهم سازى نوعى وحدت و پیوند جهانى، باعث تأكید بر قرائت و حفظ زبان عربى شده است.
 2. روح و محتواى هر پیام و سخنى، در قالب زبان خاص خود، عمیق‏تر درك مى‏گردد تا زمانى كه به زبان‏هاى دیگر برگردانده شود و قرآن - كه داراى مضامین بسیار بلند و عالى هرگز قابل ترجمه دقیق و كامل به هیچ زبانى نیست.
همه ترجمه‏هاى قرآن، براى رسیدن به معارف بلند و درك زیبایى متن اصلى نارسا است. كافى است اندكى در مباحث مربوط به زبان‏شناسى، فن ترجمه و تئورى‏هاى مربوط به آن مطالعه كنید؛ آن گاه خواهید یافت كه فرق بین قرآن و ترجمه‏هایش، همان فرق بین كتاب الهى و بشرى است.
 3. قرآن علاوه بر محتواى مطالب، از لطافت ویژه و نكات ادبى برخوردار است كه خود، بخشى از اعجاز قرآن است و در قالب هیچ ترجمه‏اى بیان شدنى نیست. براى آگاهى بیشتر ر.ك: مجله بینات و مجله مترجم (ویژه نامه قرآن).
 4. تشویق و ترغیب بر استفاده از همان الفاظى كه جبرئیل بر پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله نازل فرموده، یكى از شیوه‏هاى حفظ قرآن از تحریف است.
وقتى مطلبى نزد همگان با یك قرائت معیّن ثابت شود، تحریف آن مشخص خواهد شد و لذا در تاریخ اسلام، وقایعى نقل شده كه مسلمین حتى نسبت به جابه جایى یا حذف یك «واو»، حساسیت نشان داده‏اند. بنا بر آنچه گفته شد، تلاش و همت ما، باید بر آن باشد كه تلاوت قرآن را به زبان عربى پیگیرى كنیم و هر چه بیشتر با ترجمه آن آشنا شویم. حتى اگر كمتر بخوانیم؛ اما با توجّه به معنا و ترجمه تلاوت كنیم، بهره ما بیشتر خواهد بود و رفته رفته تسلّط ما بیشتر خواهد شد.
زبان عربی بنا به آنچه در روایات آمده است برترین و بهترین زبانها است، و همین که زبان وحی خداوند است و تنها کتاب معجز الهی که الفاظ آن دارای اعجاز است، به این زبان نازل شده در برتر بودن آن کافی است، حتی بنا به آنچه در روایتی آمده است وحی از جانب خداوند برای تمامی انبیاء به زبان عربی نازل می شود و برای پیامبران به زبان قومشان ترجمه می شود. (بحار 11 و 42) در روایت مشابهی آمده است: خداوند نازل نکرد کتابی و نه وحیی را مگر به زبان عربی و در گوش انبیا به زبان قوم آنان قرار می گرفت ولی در گوش پیامبر به زبان عربی قرار می گرفت.

بنابراین قطعا انتخاب این زبان به عنوان زبان وحی خداوند، دلالت بر برتری و جامعیت این زبان نسبت به دیگر زبانها دارد. (بحار 16 و 134)در روایت دیگری زبان عربی به عنوان زبان اهل بهشت معرفی شده است. (بحار 8 و 286) هم چنین از امیر المومنان (علیه السلام) در خطبه ای که در مورد انتقال نور پیامبر در اصلاب آباء طاهرین آن حضرت است، خطاب به خداوند این گونه آمده است ... سپس آن نور را اختصاص دادی به اسماعیل و نه دیگر فرزندان ابرهیم و زبان او را (اسماعیل) به عربی گشودی که آن را بر دیگر زبان ها برتری دادی ... (بحار 25 و 29)
راغب اصفهانی در مفردات می گوید: «العربی الفصیح من الکلام؛ عربی سخن فصیح و آشکار را می گویند». بنابراین عربی بودن صرف نظر از کیفیت زبان به معنی فصاحت و بلاغت است. بنابراین زیباست چون آشکار و رسا است. به علاوه زبان عربی از کامل ترین زبان ها، و از پربارترین و غنی ترین ادبیات، مایه می گیرد.
ظرفیتی که در زبان عربی است که در عین کوتاهی لفظ معانی زیادی را تحمل می کند در سایر زبان ها نیست. عربی زبانی است که در الفاظ آن ظرفیت نمایش معانی گسترده و پر دامنه ای هست. یکی از وجود اعجاز قرآن اعجاز لفظی است که از لطافت ها و نکات ادبی عجیبی برخوردارست و در قالب هیچ ترجمه و زبانی بیان شدنی نیست.
منبع: اسک قرآن
سایت پرسمان



محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


 

 

 

من اصلا نمی فهمم كه چرا باید قرآن به عربی خوانده شود؟ بله خداوند متعال  فرموده است كه قرآن را به عربی فرستادیم تا در آن بیاندیشید اما آیا اگر قرآن را فارسی بخوانیم نمی توانیم در آن بیاندیشیم؟
خواندن قرآن به زبان فارسی هم به این معنا كه انسان ترجمه آن را بخواند نه تنها اشكال ندارد بلكه چه بسا در مواردی نیز ترجیح دارد. اینكه انسان معنای آیات قرآن را بخوبی درک كند تا بتواند هر چه بهتر و بیشتر از آن برای بهتر زیستن بهره گیرد بسیار شایسته و ارزشمند است.
اصولا هدف اساسی نزول آیات برای همین است و اگر به قرائت قرآن نیز تاكید شده برای رسیدن به فهم آیات قرآن و به كار گیری آن در زندگی است. قرآن برای آن نازل نشده كه در كنج خانه ها گذاشته شده یا صرفا از رو خوانده شود. بلكه قرآن كتاب هدایت و برنامه زندگی سالم و خوشبخت است و این هدف زمانی محقق می شود كه انسان معنا و حتی تفسیر آیات را درك نماید.
بنابر این خواندن آن به همان لفظ عربی كه نازل شده مانع از خواندن ترجمه آن و فهم و تدبر در آیات آن نیست.
حتی برخی گفته اند كه برای فهم بهتر آیات بهتر است كه انسان زبان عربی و یا قواعد آن را یاد گیرد. در هر حال این آیات به زبان عربی نازل شده و خداوند فرموده است برای تدبر در آیات آن را به زبان عربی نازل كردیم.(یوسف /آیه2)
اینكه توصیه به قرائت الفاظ قرآن به صورتی عربی شده می تواند دلائل مختلفی داشته باشد.
 دلایل و امتیاز تلاوت قرآن به زبان عربی
اصرار بر تلاوت قرآن به زبان عربى، دلایل و حكمت‏هاى گوناگونى دارد؛ از جمله:
 1. ایجاد زبانى مشترك در میان همه پیروان و فراهم سازى نوعى وحدت و پیوند جهانى، باعث تأكید بر قرائت و حفظ زبان عربى شده است.
 2. روح و محتواى هر پیام و سخنى، در قالب زبان خاص خود، عمیق‏تر درك مى‏گردد تا زمانى كه به زبان‏هاى دیگر برگردانده شود و قرآن - كه داراى مضامین بسیار بلند و عالى هرگز قابل ترجمه دقیق و كامل به هیچ زبانى نیست.
همه ترجمه‏هاى قرآن، براى رسیدن به معارف بلند و درك زیبایى متن اصلى نارسا است. كافى است اندكى در مباحث مربوط به زبان‏شناسى، فن ترجمه و تئورى‏هاى مربوط به آن مطالعه كنید؛ آن گاه خواهید یافت كه فرق بین قرآن و ترجمه‏هایش، همان فرق بین كتاب الهى و بشرى است.
 3. قرآن علاوه بر محتواى مطالب، از لطافت ویژه و نكات ادبى برخوردار است كه خود، بخشى از اعجاز قرآن است و در قالب هیچ ترجمه‏اى بیان شدنى نیست. براى آگاهى بیشتر ر.ك: مجله بینات و مجله مترجم (ویژه نامه قرآن).
 4. تشویق و ترغیب بر استفاده از همان الفاظى كه جبرئیل بر پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله نازل فرموده، یكى از شیوه‏هاى حفظ قرآن از تحریف است.
وقتى مطلبى نزد همگان با یك قرائت معیّن ثابت شود، تحریف آن مشخص خواهد شد و لذا در تاریخ اسلام، وقایعى نقل شده كه مسلمین حتى نسبت به جابه جایى یا حذف یك «واو»، حساسیت نشان داده‏اند. بنا بر آنچه گفته شد، تلاش و همت ما، باید بر آن باشد كه تلاوت قرآن را به زبان عربى پیگیرى كنیم و هر چه بیشتر با ترجمه آن آشنا شویم. حتى اگر كمتر بخوانیم؛ اما با توجّه به معنا و ترجمه تلاوت كنیم، بهره ما بیشتر خواهد بود و رفته رفته تسلّط ما بیشتر خواهد شد.
زبان عربی بنا به آنچه در روایات آمده است برترین و بهترین زبانها است، و همین که زبان وحی خداوند است و تنها کتاب معجز الهی که الفاظ آن دارای اعجاز است، به این زبان نازل شده در برتر بودن آن کافی است، حتی بنا به آنچه در روایتی آمده است وحی از جانب خداوند برای تمامی انبیاء به زبان عربی نازل می شود و برای پیامبران به زبان قومشان ترجمه می شود. (بحار 11 و 42) در روایت مشابهی آمده است: خداوند نازل نکرد کتابی و نه وحیی را مگر به زبان عربی و در گوش انبیا به زبان قوم آنان قرار می گرفت ولی در گوش پیامبر به زبان عربی قرار می گرفت.

بنابراین قطعا انتخاب این زبان به عنوان زبان وحی خداوند، دلالت بر برتری و جامعیت این زبان نسبت به دیگر زبانها دارد. (بحار 16 و 134)در روایت دیگری زبان عربی به عنوان زبان اهل بهشت معرفی شده است. (بحار 8 و 286) هم چنین از امیر المومنان (علیه السلام) در خطبه ای که در مورد انتقال نور پیامبر در اصلاب آباء طاهرین آن حضرت است، خطاب به خداوند این گونه آمده است ... سپس آن نور را اختصاص دادی به اسماعیل و نه دیگر فرزندان ابرهیم و زبان او را (اسماعیل) به عربی گشودی که آن را بر دیگر زبان ها برتری دادی ... (بحار 25 و 29)
راغب اصفهانی در مفردات می گوید: «العربی الفصیح من الکلام؛ عربی سخن فصیح و آشکار را می گویند». بنابراین عربی بودن صرف نظر از کیفیت زبان به معنی فصاحت و بلاغت است. بنابراین زیباست چون آشکار و رسا است. به علاوه زبان عربی از کامل ترین زبان ها، و از پربارترین و غنی ترین ادبیات، مایه می گیرد.
ظرفیتی که در زبان عربی است که در عین کوتاهی لفظ معانی زیادی را تحمل می کند در سایر زبان ها نیست. عربی زبانی است که در الفاظ آن ظرفیت نمایش معانی گسترده و پر دامنه ای هست. یکی از وجود اعجاز قرآن اعجاز لفظی است که از لطافت ها و نکات ادبی عجیبی برخوردارست و در قالب هیچ ترجمه و زبانی بیان شدنی نیست.
منبع: اسک قرآن
سایت پرسمان



محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


 


 

 

ختم قرآن,معنای قرآن,معنی قرآن

قرآن پدیده ایست که تلاوت آن مایه اجر و ثواب است

 

هر یک از این چهار برخورد به گونه ای خاص به سراغ قرآن رفته اند و هر کدام با قرآن شناسی مخصوص به خود، نظامی خاص را برای «ارتباط با قرآن» و «استفاده» از آن پیشنهاد کرده اند که عبارتند از: الف) اصالت کمیت ب) اصالت کیفیت ج) کمیت گرایی د) کیفیت گرایی.


الف) اصالت کمیت:
در این دیدگاه، قرآن پدیده ایست که تلاوت آن مایه اجر و ثواب است و اساساً برای این نازل شده است که افراد آن را بخوانند و به «ثواب و اجر» قرائت قرآن نایل شوند.


در این دیدگاه، راه ارتباط با قرآن، قرائت آن می باشد و تنها حاصل آن، اجر و ثواب مترتب بر آن است. کسی که با این دیدگاه به سراغ قرآن می رود، انتظاری جز کسب ثواب ندارد و تصوّری غیر از این که قرآن خواندن، مستحب مؤکّد و موجب اجر «کثیر» است، در ذهن او نیست؛ بنابراین کاملاً طبیعی است که در این دیدگاه خواندن زیاد قرآن مورد تشویق است و هر چه بیشتر بتوان قرآن خواند، بیشتر از آن استفاده شده است و ختم قرآن نیز کمال مطلوب شمرده می شود.


این دیدگاه با نزول وحی شکل گرفته است و در عهد نبوی نیز ملاحظه می شود که عده ای از صحابه، خواندن زیاد قرآن را کمال مطلوب می انگارند و به گونه ای جدّی اصرار می کنند که حتی در کمتر از هفت یا سه روز، قرآن را ختم کنند که با برخورد جدی پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) مواجه می گردند. (ک. علوم القرآن عند المفسرین. ج2، ص 326، 327، 330، 331)


ب) اصالت کیفیت:
این دیدگاه نقطه مقابل دیدگاه اصالت کمیت است. در این دیدگاه، خواندن زیاد قرآن امری ممدوح و نیک تلقّی نمی شود و هیچ تشویقی در جهت تلاوت حجم زیادی از قرآن و یا ختم قرآن صورت نمی گیرد.

این دیدگاه با نزول وحی شکل گرفته است و در عهد نبوی نیز ملاحظه می شود که عده ای از صحابه، خواندن زیاد قرآن را کمال مطلوب می انگارند و به گونه ای جدّی اصرار می کنند که حتی در کمتر از هفت یا سه روز، قرآن را ختم کنند که با برخورد جدی پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) مواجه می گردند

در این دیدگاه، قرآن «جلوه خدا» ست که یک آیه نیز، مظهر کامل این تجلّی است و می توان در آیینه تنها یک آیه، جمال دوست را دید و کمال رب را کشف و شهود کرد.


این دیدگاه با دیده تحقیر و نقد، به دیدگاه پیشین می نگرد و هیچ گاه توصیه نمی کند که زیاد قرآن بخوانید و این تصور را که قرآن برای نیل به ثواب نازل شده است، تصوری قشری می شمارد و انتظاری جز ثواب، از تلاوت قرآن نداشتن را نگرشی کودکانه و جاهلانه می پندارد.


آنچه در این دیدگاه قابل توجه است، این است که: «کمیتش ابداً و اساساً اهمیت ندارد و برای ارتباط با قرآن حتی می توان روزها و هفته ها و ماهها، تنها و تنها به یک آیه اکتفا کرده و یا تنها یک سوره را برگزید و آن را خواند و بدین وسیله به جلوات الهی و عالم غیب متصل گردید و از آن بهره برد.


در این دیدگاه، مهم نیست که کسی، هیچ گاه قرآن را ختم نکند و یا تنها با معدودی آیات آشنا باشد و به همین آیات اکتفا کند؛ بلکه این مهم است که بتوان به بطون آیات رسید؛ بنابراین در این دیدگاه هیچ تشویق و توصیه ای بر یادگیری آیات بیشتر و انس با تعداد بیشتر آیات، نمی توان یافت. این دیدگاه را می توان در آرا و افکار برخی متصوفه و عرفا مشاهده کرد.


ج) کمّیت گرایی:
این برخورد، رایج تر از بقیه برخوردها و دیدگاههاست. در این دیدگاه، کیفیت نیز، امری مهم و معتنابه (قابل اعتنا) شمرده می شود و در استفاده از قرآن و ارتباط با کلام اللّه مورد توجه و توصیه است؛ ولی همه این توجه ها و توصیه ها در مرحله تئوری و نظری باقی می ماند و در مرحله عمل آنچه که «فدا» می شود و عملاً بدان توجهی نمی شود «مسأله کیفیت» است.


د) کیفیت گرایی:
این دیدگاه و برخورد، تنها در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) مشاهده می شود و می توان همه دیدگاهها و برخوردهای سه گانه پیش را انشعاب و انحرافی از این مکتب اصلی، که «صراط مستقیم» است، دانست. روشها و شیوه هایی که در تعلیم و تلاوت قرآن توسط این مکتب ارائه می شود، به گونه ای است که در آن، هم کمیت و هم کیفیت لحاظ شده است و از افراط و تفریط در کمیت و کیفیت خبری نیست؛ ولی آنچه مهم تر است و گرایش روشها و اسوه های این مکتب به سمت و سوی آن است، «گرایش به کیفیت» است، نه کمیت.


به عبارت دیگر؛ در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) کمیت نیز، جایگاهی بس مهم دارد و بدان توصیه و تشویق هم می گردد، ولی همیشه این «کیفیت» است که «محور» آن روشها، اسلوبها و اسوه ها و توصیه هاست و «کمیت» تا آنجا مورد توصیه و توجه است که «کیفیت» نیز موجود باشد و اگر قرار است که یکی از کمیت و کیفیت فدا شود؛ این «کمیت» است که فدای «کیفیت»می گردد.


توجّه به كیفیّت، بیش از كمیّت
 هر چند كه زیاد قرآن خواندن و ختم قرآن، یك فضیلت است و پیشوایان دین، چنین می كرده اند؛ چنانچه برخی آثار قرائت را كه در روایات بدان ها اشاره شده، ذكر می كنیم:


1. خداوند، به قرائت كننده قرآن پاداش عظیمی خواهد داد:
پیامبراكرم (صلی الله و علیه و آله)  فرمود: "هر كس برای رضای خدا و آگاهی عمیق در دین، قرآن بخواند، ثواب ملائكه و انبیا و رسولان را خواهد داشت ."؛(وسایل الشیعة ، حرّ عاملی ، ج6، ص 184، مؤسسه آل البیت .)


2. بالا رفتن مقام و درجه قاری در بهشت:
حفص گوید: از امام كاظم (علیه السلام)  شنیدم كه می فرمود: درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است. به قاری گفته می شود: بخوان و (در مراتب بهشت ) بالا برو. سپس می خواند و مقامش بالا می رود؛ (وسائل الشیعة ، همان ، ص 187.)


3. طولانی شدن عمر بینایی:
امام صادق (علیه السلام)  فرمود: هركس قرآن را از رو (با نگریستن بر آیات )، بخواند، از بینایی اش برای مدت طولانی لذت خواهد برد؛ (بحارالأنوار، علامه مجلسی ؛، ج 89، ص 202، داراحیاء التراث)


4. نورانی شدن خانه:
پیامبراكرم (صلی الله و علیه و آله)  فرمود: "خانه هایتان را با تلاوت قرآن نورانی كنید...."؛(بحارالأنوار، علامه مجلسی؛، ج 89، ص 200، داراحیاء التراث .)


5. زیاد شدن بركت خانه:
در این دیدگاه، مهم نیست که کسی، هیچ گاه قرآن را ختم نکند و یا تنها با معدودی آیات آشنا باشد و به همین آیات اکتفا کند؛ بلکه این مهم است که بتوان به بطون آیات رسید؛ بنابراین در این دیدگاه هیچ تشویق و توصیه ای بر یادگیری آیات بیشتر و انس با تعداد بیشتر آیات، نمی توان یافت. این دیدگاه را می توان در آرا و افکار برخی متصوفه و عرفا مشاهده کرد

امام صادق (علیه السلام)  از امیر مؤمنان علی(علیه السلام)  چنین نقل می كند: "خانه ای كه در آن قرآن تلاوت و یادی از خدا شود، بركتش زیاد شده، ملائكه در آن جا حاضر می شوند و شیاطین را دور می كنند...."؛(كافی ، همان ، ص575.)


همه ی این حرف ها درست و به جای خود اما، از طرف دیگر از آداب باطنی تلاوت قرآن است كه به كیفیّت، بیش از كمیّت توجّه شود. «چگونه خواندن»، مهم تر از «چه قدر خواندن» است. ائمّه در عین آن كه كثرت تلاوت داشتند، تدبّر در آیات هم داشتند و قرآن با دل و جانشان همنوا و عجین می شد.


حضرت علی (علیه السلام) توصیه كرده است كه: قرآن را روشن و استوار بخوانید و با ضربه های اثرگذار قرآن، بر دلهای سنگی و قساوت گرفته خویش بكوبید، باشد كه تكان بخورد و اثر پذیرد و همه فكر و همّت شما این نباشد كه به آخر سوره برسید: «وَلكِنِ اقْرَعُوا بِهِ قُلُوبَكُمُ الْقاسیَّةَ وَلایَكُنْ هَمُّ أحَدِكُمْ آخِرَالسُّورَةَ». ( كافی، ج 2، ص 99)


متاسفانه گاهی از سر بی حوصلگی قرآن تلاوت می کنیم و دائم به شماره آیات نگاه می کنیم که کی به انتهای سوره می رسیم و فقط همّ و تلاشمان بر این است که سوره به اتمام برسد و یا در جزء خوانی، جزء به اتمام برسد و هیچ توجهی به مفهوم و باطن آیات نداریم و این آفت بزرگی در تلاوت قرآن می باشد.


اسلام از مسلمانان، اعمال زیاد نخواسته است، بلکه اعمال خالص خواسته، عمل به اندازه توان خواسته است؛ لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها.(286 سوره بقره) بدین جهت در روز قیامت، گاهی کوهی از اعمال را در ترازوی سنجش اعمال می نهند، ولی هیچ وزنی ندارد.


ارزش هر عملی به کیفیت بیشتر و بهتر آن است، مثلاً در همین نماز که رکعات آن مشخص شده است حضور قلب و کیفیت آن نیز مورد تأکید است.


هرگاه ذکر و یا تلاوت قرآن با فکر و کیفیت همراه شد، آثار و برکات خاصی را در پی خواهد داشت. اخلاص روح عبودیّت و بندگی است و عبادت جز با اخلاص مفهومی ندارد. به فرمایش امام صادق (علیه السلام): «نیّت برتر از عمل است و آگاه باشید که نیّت، حقیقت عمل است.» (لکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص: 16)

منابع:
حوزه
مجله بشارت

تبیان

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 فروردين 1395برچسب:قران,قرآن پدیده ایست که تلاوت آن مایه اجر و ثواب است,قرآن ,پدیده ایست ,که تلاوت آن ,مایه اجر و ثواب است, توسط محمد رضا رحمانی - بیرجند

 

 

شاید به ذهن بیاید که ما وقتی فارسی ‌زبانیم ، چه لزومی دارد که قرآن‌ کریم را به زبان عربی بخوانیم؟ با وجود ترجمه‌های زیادی که بر این کتاب آسمانی شده آیا بهتر نیست که یکی از ترجمه‌ها را انتخاب کنیم و به جای خواندن کلمات عربی قرآن، از همان ترجمه‌ها استفاده کنیم؟


 

قرآن

 

پاسخ قرآن به سۆال مذکور:

قرآن، در پاسخ به سۆالی که مطرح شد می‌فرماید، خداوند که مرا به زبان عربی نازل فرمود هدف داشته؛ چرا که فرمود: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون‏ [یوسف/2] ما آن را قرآنى عربى نازل كردیم، تا شما درك كنید (و بیندیشید)! » [1]

عربی بودن قرآن یا به این معناست که قرآن به زبان عرب است كه از گسترده‌‏ترین و کامل‌ترین زبانهاى جهان است، و یا به معنای «فصیح و آشکار» است، یعنی قرآن را در نهایت فصاحت قرار دادیم. [2]

در این آیه می‌توان به نکاتی رسید:

اول اینکه: قرآن، کلام خداست و اوست که بر کلامش، لباس عربی پوشانده و بر پیامبرش نازل فرموده و این کلام عربی، هرچند قابل ترجمه است؛ اما هرچه ما کوشش کنیم که ترجمه‌ی کاملی از قرآن، بنویسیم باز هم نمی‌توانیم همه‌ی ابعاد کلام خداوند را ترجمه کنیم.

چنان‌که امام علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ وَ لَا تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِهِ [نهج‌البلاغه، خطبه18]  همانا قرآن داراى ظاهرى زیبا و باطنى ژرف و ناپیداست، مطالب شگفت‌آور آن تمام نمى‏‌شود، و اسرار نهفته آن پایان نمى‌‏پذیرد و تاریكى‏‌ها بدون قرآن بر طرف نخواهد شد»، و این در صورتی است‌که ما خود قرآن را به عربی بخوانیم و به اسرار آن پی ببریم، و اگر قرآن به زبان عربى نازل نمى‌‏شد و یا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) آن را به لغت دیگرى ترجمه مى‏‌كرد قسمتی از اسرار آیات و معارف قرآن، بر عقل و فهم مردم مخفى مى‏‌ماند. [3]

و دوّم اینکه:‌ با توجه به اینکه «عربی بودن» قرآن کریم، غیر از این آیه در ده جای دیگر از قرآن،‌ آمده است می‌توان فهمید که مسلمانان، بکوشند که زبان عربی را به عنوان زبان دوم خود، یاد بگیرند. [4]

 

 

خواندن ترجمه‌ی قرآن کافی نیست

دلیل اول: هیچ شخصی نمی‌تواند ادعا کند که می‌تواند قرآن را به گونه‌ای ترجمه کند که از هر نظر کامل باشد و هیچ نقصی نداشته باشد (چنانکه می‌دانیم، هر کلمه‌ای از قرآن می‌تواند معانی متعددی داشته باشد پس چگونه همه‌ی آن معانی در یک ترجمه می‌آید و چه کسی می‌تواند ادعا کند که همه‌ی معانی کلمات قرآنی را می‌داند و چه بسا بعضی از کلمات قرآن، در ترجمه نمی‌آیند.)

امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) هم در این‌مورد می‌فرماید: « ...هم به خواندن قرآن بها دهیم و هم به خواندن ترجمه و هم به یادگیری ترجمه و... هیچ کدام ما را از دیگری باز ندارد، اگر هم ساعتی بخواهیم فقط با خواندن ترجمه، پیام های بیش تری از قرآن در یابیم و استفاده بیش تر ببریم، هیچ منعی ندارد

 

 

دلیل دوم: خداوند، قرآن کریم را به «نور» معرفی می‌کند و می‌فرماید:‌ «أَنْزَلْنا إِلَیْكُمْ نُوراً مُبیناً [نساء/174] ما نورى آشكار به سوی شما نازل كردیم‏» و می‌دانیم که نور، خاصیت مخصوص به خود را دارد و نور بودن ترجمه‌ی قرآن ثابت نیست و هرچه باشد به نورانیت خود قرآن نمی‌رسد.

 

دلیل سوم: الفاظ و آیات قرآن کریم، به گونه‌ای است که خواه‌، ناخواه در شنونده تأثیر می‌گذارد و نمونه‌های این تأثیرگزاری‌ها از تاریخ نزول قرآن تا اکنون‌، کم نیستند.

 

نمونه‌هایی از تأثیر‌گزاری‌هایی که در خود قرآن آمده‌ است:

خداوند در آیه‌ای می‌فرماید: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى‏ ذِكْرِ اللَّه‏ [زمر/23] خداوند بهترین سخن را نازل كرده، كتابى كه آیاتش (در لطف و زیبایى و عمق و محتوا) همانند یكدیگر است آیاتى مكرّر دارد (با تكرارى شوق‌‏انگیز) كه از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام كسانى كه از پروردگارشان مى‏‌ترسند مى‏‌افتد سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذكر خدا مى‌‏شود

و در آیه‌ای دیگر در مورد تأثیر‌گذاری شنیدن آیات الهی بر مسیحیان زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌فرماید: «وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى‏ أَعْیُنَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدین‏» [مائده، 83] و (آن مسیحیان) هنگامی‌که آیاتى را كه بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نازل شده مى‏‌شنوند، مى‏‌بینى كه چشمانشان از اینكه حقّ را شناخته‏‌اند از اشك لبریز مى‌‏شود و مى‏‌گویند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم، پس نام ما را در زمره‏‌ى گواهى‏‌دهندگان (به حقّ) بنویس.‏»

حفظ

 

دلیل چهارم: دعوت به حفظ قرآن، روایاتی که به حفظ قرآن دعوت می‌کنند دلیل دیگری بر توجه و اهمیت به الفاظ و کلمات خود قرآن هستند: امام صادق (علیه‌السلام) در روایتی می‌فرمایند: «الْحَافِظُ لِلْقُرْآنِ الْعَامِلُ بِهِ مَعَ السَّفَرَةِ الْكِرَامِ الْبَرَرَةِ [5] حافظ قرآن كه به آن عمل كند در آخرت رفیق با فرشتگان پیغام‌برنده و نیك‌رفتار خداوند است

و پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمودند:‌ «إِنَّ أَكْرَمَ الْعِبَادِ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى بَعْدَ الْأَنْبِیَاءِ الْعُلَمَاءُ ثُمَّ حَمَلَةُ الْقُرْآنِ [6] گرامی‌ترین بندگان نزد خداوند؛ بعد از پیغمبران عالمانند و سپس، حاملان و حافظان قرآن

دلیل پنجم: توصیه به خواندن قرآن، توصیه‌ای که در قرآن به قرائت آن شده مسلماً خواندن خود قرآن است که فرمود: «فَاقْرَۆُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن‏ [مزّمّل/20] هر مقدار كه برایتان میسر است از قرآن بخوانید

دلیل ششم: توصیه به خواندن قرآن به لحن عربی، در مورد خواندن قرآن، سفارش شده‌ایم که قرآن را با لحن عرب بخوانیم و خواندن به فارسی؛ فقط و یا زبان دیگر با این سفارش نمی‌سازد: امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) اقْرَءُوا الْقُرْآنَ بِأَلْحَانِ الْعَرَبِ وَ أَصْوَاتِهَا وَ إِیَّاكُمْ وَ لُحُونَ أَهْلِ الْفِسْقِ وَ أَهْلِ الْكَبَائِرِ [7] رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمود: قرآن را با لحن‌ها و اصوات عرب بخوانید، و از لحن فاسقان و گنهكاران دورى كنید

دلیل هفتم: روایات نگاه به قرآن، روایات زیادی داریم که ما را سفارش به نگاه کردن به خطوط قرآن می‌کنند، در یکی از روایات؛ امام رضا (علیه‌السلام) فرمود: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) النَّظَرُ إِلَى الْمُصْحَفِ عِبَادَةٌ [8] نگاه کردن به قرآن، عبادت است.

اسحاق‌بن‌عمار از امام صادق (علیه‌السلام) پرسید: قربانت گردم من قـرآن را حـفـظ دارم آن‌را از حـفـظ بخوانم بهتر است یا از روى قرآن؟ امام (علیه‌السلام) فرمود: «بـَلِ اقـْرَأْهُ وَ انْظُرْ فِی الْمُصْحَفِ فَهُوَ أَفْضَلُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ النَّظَرَ فِی الْمُصْحَفِ عِبَادَةٌ [9] بلكه آن‌را بـخـوان و نـگـاه بقرآن كن كه بهتر است، آیا ندانسته‌اى كه نگاه كردن در قرآن عبادت است؟ »

خداوند، قرآن کریم را به «نور» معرفی می‌کند و می‌فرماید:‌ «أَنْزَلْنا إِلَیْكُمْ نُوراً مُبیناً ما نورى آشكار به سوی شما نازل كردیم‏» و می‌دانیم که نور، خاصیت مخصوص به خود را دارد و نور بودن ترجمه‌ی قرآن ثابت نیست و هرچه باشد به نورانیت خود قرآن نمی‌رسد

دلایل بسیار دیگری وجود دارد که مشخص می‌کند که خواندن ترجمه‌ی تنهای قرآن، کافی نیست. اما این موضوع، به این معنا نیست که فقط خواندن قرآن هم درست باشد در حالی که از معنای آن بی‌اطلاع باشیم، زیرا خواندن قرآن برای یادگیری است و یادگیری، مقدمه‌ی عمل است، پس خواندن قرآن؛ لازم است ولی بدون یادگیری ترجمه و تفسیر، کافی نیست.

 

 

کلام امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) در مورد نحوه‌ی استفاده از قرآن

امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) هم در این‌مورد می‌فرماید: « ...هم به خواندن قرآن بها دهیم و هم به خواندن ترجمه و هم به یادگیری ترجمه و... هیچ کدام ما را از دیگری باز ندارد، اگر هم ساعتی بخواهیم فقط با خواندن ترجمه، پیام های بیش تری از قرآن در یابیم و استفاده بیش تر ببریم، هیچ منعی ندارد.

 

 

از ترجمه، بی‌نیاز نیستیم

پس تأثیر و نورانیتی که در کلمات قرآن‌کریم و معصومین (علیهم‌السلام) وجود دارد در ترجمه نیست، اما از ترجمه هم بی‌نیاز نیستیم، پس ترجمه لازم است اما کافی نیست و مطالب و منابع دینی ما که به زبان عربی هستند را باید با کمک ترجمه و تفسیر، یاد بگیریم تا انشاءالله، مقدمه‌ای برای عمل و رسیدن به تکامل و سعادت باشند.

 

 

پی‌نوشت ها :

[1]. در سوره زخرف آیه 3 هم آمده با اندکی تغییر

[2]. با استفاده از: تفسیر نمونه، ج‏21، ص8 - المفردات فی غریب القرآن، ص557

[3]. با استفاده از ترجمه‌ی المیزان، ج‏11، ص101

[4]. با استفاده از:‌ تفسیر نمونه، ج‏9، ص300

[5]. اصول‌کافی، ج2، ص603

[6]. جامع‌الاخبار، ص40

[7]. اصول‌کافی/ج2، ص614

[8]. بحارالانوار، ج1،‌ ص204

[9]. همان

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 فروردين 1395برچسب:قران,ترجمه قران,عطرت,بیداری اسلامی,,,,, توسط محمد رضا رحمانی - بیرجند
 

قبلا گفتیم که نخستین حکمت و نصیحت لقمان به پسرش توحید و خداشناسی بود که زیربنای همه کمالات، معارف و ارزش ها به حساب می آید. حال، به تشریح دومین حکمت و نصیحت او می پردازیم. او به فرزندش چنین می گوید: «یا بنی انها ان تک مثقال حبة من خردل فتکن فی صخرة او فی السماوات او فی الارض یات بها الله ان الله لطیف خبیر; پسرم! اگر به اندازه سنگینی خردلی (کار نیک یا بد) باشد، و در دل سنگی یا در (گوشه ای از) آسمان ها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را به حساب می آورد و حاضر می سازد، خداوند دقیق و آگاه است.» (1)

در این آیه دو مطلب مهم مطرح است:

1- مساله وسعت احاطه و علم و قدرت خدا، که بخشی از خداشناسی است و بیانگر نظم و حساب گری دقیق خدا می باشد.

2- مساله حساب رسی بنده خدا، یعنی او باید به اعمال خود توجه داشته باشد، و همواره به حساب رسی اعمال خود بپردازد و با حساب رسی دقیق، رفتار خود را با فرمان خدا هماهنگ کند و بداند که در دنیا و آخرت، حساب دقیقی در کار است و روزی او را به پای حساب می کشند و او به نتیجه اعمال خود (از خوب و بد) در دنیا و آخرت خواهد رسید.

خردل، گیاهی است که دانه های بسیار ریز مانند دانه های خشخاش دارد و در آیه فوق، اشاره به این است که اعمال انسان، اگرچه بسیار کوچک باشد گم نمی شود، بلکه در معرض حساب رسی دقیق الهی قرار می گیرد.

مساله دقیق حساب گری خداوند به گونه ای است که اگر ذره ای از اعمال انسان در دل سنگی یا در گوشه آسمان ها و زمین باشد، خداوند آن را حاضر می کند. با توجه به عظمت آسمان ها و وسعت شگفت انگیز آنها، به اهمیت حساب رسی خداوند بیشتر پی می بریم. امروز علم کیهان شناسی ثابت کرده، که فاصله بعضی از ستارگان ثابت آسمان نسبت به زمین به قدری زیاد است که میلیون ها سال نوری لازم است تا نور آنها به زمین برسد، با توجه به این که سرعت سیر نور در هر ثانیه سیصد هزار کیلومتر است، حال اگر اندکی از اعمال انسان در گوشه ای از همین ستارگان که آنقدر با زمین فاصله دارند باشد، خداوند آن را نزد او حاضر می کند. بنابراین، این نصیحت لقمان، بسیار هشدار دهنده و خطیر است و باید همچون آژیر بلند خطری، بیداربخش و تکان دهنده باشد. عظمت وسعت آسمان ها را با یک مثال می توان بهتر فهمید، نور خورشید تقریبا در هشت دقیقه به زمین می رسد و فاصله مرکز خورشید با زمین 24 میلیون فرسنگ است. اینک با توجه به وسعت دوری فاصله ستارگان ثابت با زمین، می توانید عظمت وسعت آسمان ها را دریابید.

لقمان با یادآوری عظمت احاطه علمی خدا و عظمت قدرت او و عظمت حساب گری دقیق او، به فرزندش هشدار می دهد که مراقب اعمال خود باشد و با نظم و حساب دقیق، خود را کنترل کند تا هنگام بروز حساب گری خدا - که چهره کامل آن در قیامت آشکار می شود - روسفید باشد و به جای روسیاهی، مورد تشویق و پاداش الهی قرار گیرد.

حساب گری در آیات دیگر قرآن

در قرآن در موارد دیگری نیز مساله وسعت بی کران علم خدا و حساب گری او عنوان شده است، از جمله در آیه 3 سبا می خوانیم:

«لا یعزب عنه مثقال ذرة فی السماوات ولا فی الارض ولا اصغر من ذلک ولا اکبر الا فی کتاب مبین; به اندازه سنگینی ذره ای در آسمان ها و زمین، از علم او دور نخواهد ماند، و نه کوچک تر از آن و نه بزرگتر، مگر این که در کتابی آشکار (لوح محفوظ) ثبت است. »

وقتی که واژه حساب را در قرآن بررسی می کنیم، می بینیم که این واژه به شکل های مختلف 47 بار در قرآن آمده است که در هشت مورد آن خداوند به عنوان «سریع الحساب » معرفی شده، یعنی حساب رسی او سریع، بدون کندی و با سرعت انجام می شود. پنج آیه از قرآن هم روز قیامت را به عنوان «یوم الحساب » خوانده است. (2) که این نام یکی از مشهورترین نام های قیامت است و اصولا قیام قیامت به خاطر آن است; در آیه 47 سوره انبیاء می خوانیم: «ونضع الموازین القسط لیوم القیامة فلا تظلم نفس شیئا وان کان مثقال حبة من خردل اتینا بها وکفی بنا حاسبین; ما ترازوهای عدل را در روز قیامت برپا می کنیم، پس به هیچ کس کم ترین ستمی نمی شود، و اگر به مقدار سنگینی یک دانه خردل (کار نیک و بدی) باشد، ما آن را حاضر می کنیم، و کافی است که ما حساب کننده باشیم.»

کوتاه سخن آنکه مساله نامه های اعمال، میزان و ثبت اعمال توسط دو فرشته رقیب و عتید که در قرآن به طور مکرر، از جمله در آیه 18 سوره «ق » مکرر آمده، همه بیانگر حساب گری و حساب رسی دقیق خداوند در قیامت است. بنابراین، نباید از مساله حساب و کتاب غافل ماند.

حساب گری از نظر روایات

در روایات اسلامی و گفتار پیامبر (ص) و امامان (ع) از حساب رسی و مساله حساب و کتاب، بسیار سخن به میان آمده است، به عنوان نمونه نظر شما را به چند مورد جلب می کنیم:

رسول خدا (ص) فرمود: «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا; قبل از آن که شما را به پای حساب رسی بکشانند، خودتان را به حساب بکشید.» (3)

امیرمؤمنان علی (ع) می فرماید: «قیدوا انفسکم بالمحاسبة; خود و رفتار خود را با حساب رسی کنترل کنید.» (4)

و از سخنان رسول خدا (ص) است: «اکیس الکیسین من حاسب نفسه; زیرک ترین زیرک ها کسی است که خود را حساب رسی کند. » (5)

امام صادق (ع) فرمود: «حق علی کل مسلم یعرفنا ان یعرض عمله فی کل یوم و لیلة علی نفسه فیکون محاسب نفسه، فان رای حسنة استزاد منها، و ان رای سیئة استغفر منها لئلا یخزی یوم القیامة; به هر مسلمانی که ما را می شناسد، (و امامت ما را پذیرفته) سزاوار است که هر روز و هر شب، کردارش را نزد خود مورد بررسی قرار دهد، اگر آن را نیک یافت بر آن بیفزاید و اگر آن را گناه یافت، از آن استغفار و توبه کند تا در قیامت رسوا نگردد.» (6)

یکی از مسایل که در روایات متعدد آمده، مساله عرض اعمال بر پیامبر (ص) و امامان (ع) است که این موضوع نیز در جای خود بیانگر حساب و کتاب دقیق است به طوری که حتی اعمال ما را در طول هفته چند بار به محضر پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) عرضه می کنند. دراین باره در اصول کافی شش روایت آمده است در روایت اول از امام صادق (ع) می خوانیم: «تعرض الاعمال علی رسول الله، اعمال العباد، کل صباح ابرارها و فجارها فاحذروها، و هو قول الله تعالی: اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله; در هر بامداد، کردار بندگان نیکوکار و فاسق، بر رسول خدا (ص) عرضه می شود، پس (از کردار ناشایسته) برحذر باشید، و همین است معنی سخن خدا (در قرآن آیه 105 توبه) : بگو عمل کنید، خداوند و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را می بینند.» (7) درباره عرض اعمال بر امامان (ع) نیز، در این باب، چند روایت ذکر شده است. (8)

در جلسه باشکوهی که در مکه بین هارون الرشید و امام کاظم (ع) برگزار شد، هارون در ضمن چند سؤال از امام پرسید: «دین چیست؟ حقیقت دین را برایم شرح بده؟»

امام کاظم (ع) اعدادی را برشمرد فرمود: دین یعنی همین اعداد! هارون خنده استهزاآمیزی کرد و گفت: من از شما درباره دین می پرسم، شما چند عدد ریاضی را ردیف کرده و برای من برمی شمری؟

امام کاظم (ع) فرمود: «اما علمت ان الدین کله حساب; آیا نمی دانی که همه دین، حساب است؟»

سپس برای تایید سخنش آیه 48 سوره انبیاء را قرائت فرمود، که آن آیه قبلا ذکر شد.

تجزیه و تحلیل درباره حساب گری

محاسبه و حساب گری، یعنی اینکه انسان با توجه عمیق و مراقبت دائم، کردار خود را تحت نظر بگیرد و آن را با دستورهای اسلامی هماهنگ کند و مواظب باشد که در کارهایش، از صراط مستقیم منحرف نگردد.

در روایات آمده که شخصی از امیرمؤمنان علی (ع) پرسید: محاسبه یعنی چه؟ و انسان چگونه باید به حساب رسی خود بپردازد؟

آن حضرت در پاسخ چنین فرمود: «وقتی صبح شد و انسان دوباره به کارهای روزمره ادامه داد، شب که فرا رسید، به وجدان خود رجوع کند و خطاب به آن بگوید: ای وجدان! امروز بر عمر تو گذشت و هرگز دیگر باز نمی گردد، و خداوند از تو در مورد این روز که در چه راهی به مصرف رساندی سؤال می کند که چه عملی انجام دادی؟ آیا خدا را یاد کردی و از او شکر گزاری نمودی، و حق برادر مؤمنت را ادا کردی؟ و اندوهش را برطرف ساختی؟ و در غیاب او آبرویش را حفظ نمودی؟ و پس از مرگ او، حرمت او را در میان بستگانش نگهداشتی؟ و از موقعیت خود برای او بهره بردی؟ و مسلمانی را یاری کردی؟ چه کار نمودی؟ ... اگر وجدان او در پاسخ او بگوید: کارهای نیک انجام داده ام، پس خدا را به بزرگی یاد نموده و سپاس گزاری کند، ولی اگر در پاسخ از گناه خود سخن گفت، استغفار و توبه نماید.» (9)

رسول خدا (ص) فرمود: «انسان از پرهیزکاران نخواهد شد، مگر این که به شدت خود را به حساب بکشد، همانند حساب رسی شدید شریک از شریک خود، و در این محاسبه دریابد که آیا غذایش و نوشیدنی هایش و لباسش از کجا آمده؟ آیا از راه حلال یا حرام؟» (10)

برهمین اساس علمای اخلاق شیوه محاسبه را این گونه ترسیم نموده اند: هنگامی که مؤمن صبح از خواب برخاست تا شام باید پنج مرحله را بپیماید: 1- مشارطه 2- مراقبه 3- محاسبه 4- معاتبه 5- مکافئه یعنی: نخست با خود شرط کند و عهد ببندد که گناه نکند، سپس لحظه به لحظه مراقب باشد که مبادا گناهی از او سر زند و عهدش شکسته شود. پس از آن، هنگام شب، حساب رسی کند که آیا گناهی از او سر زده یا نه؟ اگر دید گناهی کرده، خود را مورد سرزنش قرار داده و با عتاب و نکوهش نفس اماره توبه کند. و در مرحله پنجم، چالش به وجود آمده از گناه را با کارهای نیک و مناسب جبران کند. بنابراین حساب گری در مرحله چهارم، مقدمه توبه و جبران و ترمیم خواهد شد، چنان که امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: «ثمرة المحاسبة صلاح النفس; میوه و نتیجه حساب گری، پاک سازی و بهسازی روح و روان است.» (11)

محدث خبیر شیخ عباس قمی (ره) از شیخ بهایی (ره) نقل می کند: یکی از پارسایان به نام «ثوبة بن صمه » همواره خود را محاسبه می کرد و حساب رسی می نمود. روزی به حساب گری خویش پرداخت و به خود گفت شصت سال از عمرت گذشته است، که 21500 روز خواهد شد، سپس با خود گفت: وای بر من! اگر روزی یک گناه کرده باشم 21500 گناه کرده ام، جواب خدا را چه بدهم، با این حساب گری آن چنان ناراحت شد که فریاد کشید و بر زمین افتاد و هماندم از دنیا رفت. (12)

نیز نقل می کند: «احمد بن ابی الجواری » که از پارسایان ممتاز بود، استادی به نام «ابوسلیمان دارانی » داشت، ابوسلیمان از دنیا رفت، پس از گذشت یک سال، در عالم خواب او را دید و احوال او را پرسید و خطاب به او گفت:

«ای استاد! خداوند پس از مرگ تو، با تو چگونه رفتار نمود؟» ابوسلیمان در پاسخ گفت: «ای احمد! روزی در کنار باب الصغیر (دمشق) عبور می کردم، پیرمردی را دیدم که پیشاپیش شتری که بار بر پشتش بود حرکت می کرد، من چوب کوچکی از آن بار گرفتم، نمی دانم با آن خلال دندان کردم و یا آن را به دور افکندم، از آن هنگام که مرده ام تاکنون، در مورد این کار (که چرا بدون اجازه آن پیرمرد، چوبی از بار او گرفته ام محاسبه و بازخواست می شوم.»

محدث قمی (ره) پس از نقل این ماجرای عجیب می گوید: آیه قرآن این حکایت را تصدیق می کند، آنجا که خداوند از قول لقمان به پسرش می فرماید: «انها ان تک مثقال حبة من خردل...» بنابراین، اگر گناه به اندازه خردلی باشد، محاسبه خواهد شد. (13) نیز این مطلب را تایید می کند سخنی که از امام صادق (ع) روایت شده است: «اتقوا المحقرات من الذنوب، فانها لاتغفر; از گناهان حقیر و ریز پرهیز کنید (و آنها را سبک نشمارید) که مرتکبین آنها (بدون توبه) آمرزیده نشوند.»

زید شحام، (یکی از شاگردان امام) می گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: گناهان حقیر و ریز چیست؟

در پاسخ فرمود: «الرجل یذنب الذنب، فیقول طوبی لی لو لم یکن لی غیر ذلک; شخصی گناه می کند و می گوید: خوشا به حال من که غیر از این، گناه ندارم.» (14)

نیز رسول خدا (ص) برای این که مساله حساب رسی را به شاگردان و مسلمانان بیاموزد، (به نقل امام صادق (ع)) روزی همراه یاران در سفری به بیابانی بی آب و علف فرود آمدند و به یاران فرمود: بروید هیزمی بیاورید (تا آتش روشن کنیم و غذا بپزیم) یاران عرض کردند: اینجا سرزمین خشکی است و هیچ هیزمی نیست. رسول خدا (ص) فرمود: بروید هر مقدار یافتید بیاورید.

یاران رفتند و چوب های خشکیده را از بیابان جمع نموده و به حضور پیامبر (ص) آورده به زمین ریختند، در حال، هیزم بسیار انباشته گردید. پیامبر (ص) به آنها فرمود: «هکذا تجتمع الذنوب; گناهان این گونه روی هم انباشته می شوند.»

سپس فرمود: «از گناهان ریز (و به گمان شما ناچیز و حقیر) برحذر باشید، که همه آنها دارای حساب و کتاب است و انباشته خواهد شد.» (15)

در روایت دیگر صفوان می گوید: بین عبدالله بن حسن (نواده امام حسن مجتبی (ع)) با امام صادق (ع) نزاعی (در امور سیاسی) پیش آمد و جمعیت زیادی اجتماع کردند و فریادهای آنها بلند شد، تا این که شب فرا رسید و از هم جدا شده و متفرق شدند. صبح زود از خانه بیرون آمدم، در مسیر راه ناگاه امام صادق (ع) را در کنار در خانه عبدالله دیدم که به کنیز عبدالله می فرمود: به عبدالله بگو جعفر بن محمد، کنار در، شما را می خواهد. کنیز پیام امام را به عبدالله ابلاغ کرد، عبدالله از خانه خارج شد، امام را محزون دید، پرسید: چرا محزون هستی؟ امام فرمود: پس از نزاع با تو به خانه رفتم، شب این آیه قرآن را تلاوت کردم: «والذین یصلون ما امر الله به ان یوصل ویخشون ربهم ویخافون سوء الحساب » (16) تحت تاثیر قرار گرفتم، گویی این آیه را نخوانده بودم. اینک برای آشتی آمده ام. آن گاه همدیگر را در آغوش گرفته و گریه کردند.» (17)

این است معنی حساب رسی و حساب گری.

پی نوشت ها:

1. لقمان، آیه 16.

2. ابراهیم، آیه 41، ص، آیه 16، 26، 53، غافر، آیه 27.

3. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 70، ص 73.

4. غرر الحکم، میزان الحکمة، ج 2، 405.

5. بحار، ج 70، ص 70.

6. همان، ج 78، ص 279.

7. محدث کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 219.

8. همان، ص 219 و 220.

9. بحار، ج 70، ص 70.

10. همان، ج 77، ص 86.

11. غرر الحکم، میزان الحکمة، ج 2، ص 409.

12. محدث قمی، سفینة البحار، ج 1، ص 488 (واژه ذنب)

13. همان، ص 250 (واژه حسب)

14. اصول کافی، ج 2، ص 287.

15. همان، ص 288 (به طور اقتباس) .

16. یعنی: خردمندان کسانی هستند که پیوندها و صله رحم را که خداوند به آن دستور داده انجام می دهند، و از پروردگارشان می ترسند، و از بدی حساب رسی (قیامت) بیم دارند. (رعد، آیه 21)

17. تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 494.

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 فروردين 1395برچسب: حساب گری,حساب‌رسی و حساب گری, حساب‌رسی, خدا, قرآن, مساله دقیق حساب گری خداوند, خردل, گناه،,, توسط محمد رضا رحمانی - بیرجند